ماجرای آخرین دیدار شهید مدافع حرم و دختر خردسالش

ماجرای آخرین دیدار شهید مدافع حرم و دختر خردسالش

همسر شهید مدافع حرم استان مازندران، محمدتقی سالخورده:
🔹 در آخرین اعزام، با ذوق وسایل سفرش را جمع می‌کرد. اصلاً ندیدم زینب، تنها دخترمان را بغل کند و ببوسد و خداحافظی کند. مأموریت‌های قبلی اینطوری نبود. حتی اگر زینب خواب هم بود، می‌رفت بغلش میکرد و می‌بوسیدش.
🔹 بعداً متوجه شدم که این کارش برای این بود که نکند لحظه آخری زینب زمینگیرش کند. نکند یک وقت دلش بلرزد و از قافله جا بماند.
🔹 تنها سختی این روزهای من دلتنگی‌هایی است که به سراغم آمده است. شاید باورتان نشود به محمدم می‌گفتم تو وقتی پیش من هستی هم دلم برایت تنگ می‌شود، حالا مأموریت که جای خود داشت.
🔹 لحظه‌شماری می‌کردم برای دیدنش که از مأموریت برگردد. اما می‌دانستم که محمدم عاشق شهادت است که در نهایت در سرزمین شام نصیبش شد.
yon.ir/cdNZM

✅ کانال انقلابی #فاطمیون 👇
https://telegram.me/joinchat/BQbD6TwPftxDcf07RK10Cw

🌷 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌷
دیدگاه ها (۲)

حاجیان عزیز ، لطفا سوغات سعودی نخرید!@nooralshohada110

در این روزگارِ سختِ تحریمتنها لبخندِ توست آرام قلبمماهِ من ت...

این که چین هم به تبعیت از آمریکا تحریم مون کرده و داره تک تک...

زمین خوردن همیشه هم بد نیست!گاه بایدتمام غرور و نفس را برای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط