کیش و مات تو شدم نابغه ی مهره ی دل

کیش و مات تو شدم نابغه ی مهره ی دل ...
دل مریخیِ من باخت به تو زُهره ی دل ...

بدترین شیوه همین بود ، که تو حمله کنی ...
منِ بیچاره شَوم برده ی دل ...

رفته بودم سردیوار دلم بهرِ رُخَت ...
بی خبر رِخنه نمودی تو در قلعه ی دل ...

شیوه ات مهر و محبّت ، که شدم ماتِ دِلت ...
دست بر مهره شدم آمدی دُردانه ی دل ...

چیره دستی آری ! شاه دِلم تسلیم است ...
تو چه ملموس شکستی سراپرده ی دل ...

من که ماتَم ، به تو و بازیِ شطرنج دلت ...
برو خوش باش در این بازی شدی شهره ی دل ...
دیدگاه ها (۲)

ما خشکترین شاخه ی این جنگل خشکیم. تیغ و تبری نیست که ما را ...

اگر روزی بمیرمتمام کتاب هایی که دوس دارمبا خودم خواهم بردقبر...

تنهایی ام را با تو قسمت میکنم، سهم کمی نیستگسترده تر از عالم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط