ت تیرانداز را صدا زدم

تڪ تیرانداز را صدا زدم
گفتم: اوناهاش، اونجاست، بزنش!
اسلحه اش را برداشت،
نشانه گرفت،
نفسش را حبس کرد،
ولے ناگهان اسلحه اش را پایین آورد!
گفتم: چرا نزدے؟
گفت: داشت آب مےخورد.
دیدگاه ها (۱)

سلام دعای منبرای امـــروز شماآرزو میکنمسلامتی دل خوشی شادی ،...

مردی به زنی گفت: خواهم ترا بچشم تا دریابم تو شیرین‌تری یا زن...

خدایادراین وقت عزیزهمه مشکلات راآسانهمه بیماران راشفاهمه قرض...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط