بچه که بودم یادمه هر وقت برام چتر میخریدن دیگه بارون نمی

بچه که بودم یادمه هر وقت برام چتر میخریدن دیگه بارون نمیبارید هر وقت کفش نو میخریدم دیگه جایی نمی‌رفتیم هر وقت مشقامو می‌نوشتم دیگه معلم مشقارو نمی‌دید
خواستم بگم تا وقتی خوشحالی همه دورتن
ناراحت که شدی
هیچ دیگه
دیدگاه ها (۲)

پستاملایک شع

امتحانا ترمم شروع شده دعا کنین نرینم که دیگه نمیتونم بیام وی...

من فدااات شم#علیها

کسی کع نیسولی اوک بای

این ادیت جدیدمه ولی هنوز کاملش نکردم

برادرای هایتانی پارت ۱۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط