تذکرة النگیا(داستان چهارم)
#تذکرة النگیا(داستان چهارم)
اندرز شیخ ممد نوری و پیروان و پیوستن به شیوخ قطری
آورده اند روزی شیخ محمد نوری به همراه پیروان لنگی صفت و لنگی مسلک خویش در راه بیابان همی عازم بودندی و از خاطرات یکدیگر گفتندی و تاریخچه لنگ را ورق زدندی و همی بر تیم نا معقول خود نیشخند زدندی
ناگهان یکی از پیروان جاستین بربری روی شیخ که امید عالیشاه نام داشتندی از خود سوالی استخراج نمودندی و گفتندی:یا شیخ پشمک روی یَک نصیحت و اندرز راهنمایی و رانندگی از خود در کنندی و بر ما گوی.
شیخ ممد نوری دستی بر سر پشمکین خود بکشیدندی و بعد از یافتن چندین قطعه لوازم یدکی در مو های پر پشت خود بفرمودندی:هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است.
ناگهان فضای جمع دگرگون شدندی و پیروان خشتک خویش را از ۴۴۴۴ناحیه جرواجر نمودندی و به صورت تصاعدی و تبخیری دارفانی را خشتک پاره نمودندی و ترک گفتندی.
گویند مسئولین قطری شیخ را در جهت بخشیدن روحیه به اتیام(جمع تیم)خویش با قیمتی گزاف به خدمت گرفتندی تا با در کردن چنین سخنان گهرباری به اتیام خویش روحیه دهندی.
written by:Saeid.M.R
اندرز شیخ ممد نوری و پیروان و پیوستن به شیوخ قطری
آورده اند روزی شیخ محمد نوری به همراه پیروان لنگی صفت و لنگی مسلک خویش در راه بیابان همی عازم بودندی و از خاطرات یکدیگر گفتندی و تاریخچه لنگ را ورق زدندی و همی بر تیم نا معقول خود نیشخند زدندی
ناگهان یکی از پیروان جاستین بربری روی شیخ که امید عالیشاه نام داشتندی از خود سوالی استخراج نمودندی و گفتندی:یا شیخ پشمک روی یَک نصیحت و اندرز راهنمایی و رانندگی از خود در کنندی و بر ما گوی.
شیخ ممد نوری دستی بر سر پشمکین خود بکشیدندی و بعد از یافتن چندین قطعه لوازم یدکی در مو های پر پشت خود بفرمودندی:هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است.
ناگهان فضای جمع دگرگون شدندی و پیروان خشتک خویش را از ۴۴۴۴ناحیه جرواجر نمودندی و به صورت تصاعدی و تبخیری دارفانی را خشتک پاره نمودندی و ترک گفتندی.
گویند مسئولین قطری شیخ را در جهت بخشیدن روحیه به اتیام(جمع تیم)خویش با قیمتی گزاف به خدمت گرفتندی تا با در کردن چنین سخنان گهرباری به اتیام خویش روحیه دهندی.
written by:Saeid.M.R
۴۶۸
۰۸ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.