ماییم و نفس داشتن اما نکشیدن
ماییم و نفس داشتن امّا نکشیدن
بالای سر مرده مسیحا نکشیدن
بیعرضگی از ماست اگر که نرسیدیم
به مرتبهی حسرت دنیا نکشیدن
هر جا سخن از توست چرا پایه نبودن
هر جا که گناه است چرا پا نکشیدن
تقصیر من و دوری از کوی تو، این است
قطره نشدن منّت دریا نکشیدن
شرمندهام از عمر که شد وقف دو غفلت
از غیر، کشیدن، غم آقا نکشیدن
ما لکّهی ننگیم ببخشید چه تلخ است
یوسف شدن و رنج زلیخا نکشیدن
مجنون همهی آبرویش خونِ دلِ اوست
زشت است غم دوری لیلا نکشیدن
چه جای گله چون خودمان خواسته بودیم
تب داشتن و نازِ مداوا نکشیدن
بالای سر مرده مسیحا نکشیدن
بیعرضگی از ماست اگر که نرسیدیم
به مرتبهی حسرت دنیا نکشیدن
هر جا سخن از توست چرا پایه نبودن
هر جا که گناه است چرا پا نکشیدن
تقصیر من و دوری از کوی تو، این است
قطره نشدن منّت دریا نکشیدن
شرمندهام از عمر که شد وقف دو غفلت
از غیر، کشیدن، غم آقا نکشیدن
ما لکّهی ننگیم ببخشید چه تلخ است
یوسف شدن و رنج زلیخا نکشیدن
مجنون همهی آبرویش خونِ دلِ اوست
زشت است غم دوری لیلا نکشیدن
چه جای گله چون خودمان خواسته بودیم
تب داشتن و نازِ مداوا نکشیدن
- ۷۷۴
- ۰۵ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط