هر بار خواست چای بریزد نمانده ای

هر بار خواست چای بریزد نمانده ای
رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای
 
تنها دلش خوش است به اینکه یکی دو بار 
با واسطه "سلام" برایش رسانده ای
 
حالا صدای او به خودش هم نمیرسد
از بس که بغض توی گلویش چپانده ای
 
دیدم که شهر باز پر از عطر مریم است
گفتند باز روسری ات را تکانده ای
 
میخندی و برات مهم نیست ... ای دریغ
من آن نهنگی ام که به ساحل کشانده ای
 
بدبخت من...فلک زده من...بد بیار من...
امروز عصر چای ندارم... تو مانده ای!
دیدگاه ها (۰)

کل یک گردان اسرائیلی و آمریکایی در شن‌های غزه غرق شد و دیگر ...

🥩 آشنایی با خواص و مزاج انواع گوشت1⃣ گوشت گوسفند و بره گرم و...

✅ وقتی از دست همسرتون #عصبانی هستین دوتا راه دارین:✍ یا اینک...

#همسرداری ❤️به روابط یکدیگر #حسادت نکنید!اصلا نمیفهمم چرا با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط