بِسْم رب الحسین
بِسْم رب الحسین
شب جمعه ای بود قافله ای رسید کربلا ، حرم امام حسین مشرف شدند
.
ملا عباس می گوید : رفتم کنار ضریح امام حسین زیارت خواندیم ،
رفقاش گفتند ملا عباس برای ما روضه بخوان ،
دفتر چه نوحه ام را باز کردم نوحه علی اکبر آمد ،
روضه علی اکبر خواندم صدای ناله همه در حرم امام حسین بلند شد
مجلس تمام شد آمدیم برای استراحت
.
ملا عباس می گوید :
در عالم خواب دیدم کسی که در اتاق را می زند بلند شدم در را باز کردم دیدم یک غلامی است گفت :
ملا عباس توئی ؟
گفتم بله ، چه کار داری ؟
گفت :
بشارت به شما بدهم امام حسین سلام رساندند ،حضرت می خواهد به دیدن اهل این قافله بیاید
.
ملا عباس می گوید : در عالم خواب دوستان را خبر کردم همه با حالت ادب و احترام منتظر ماندیم طولی نکشید جمال ابی عبدالله نمایان شد خواستم به رسم احترام بلند شویم ،
حضرت اشاره کردند فرمود: به حق من حسین بلند نشوید ، شما خسته اید، تازه از راه رسیده اید ،
فرمود : ملا عباس می دانی برای چه من به دیدن شما آمدم ؟
من با شما سه کار داشتم :
.
اوّل: آن که هر کس زائر ما باشد به دیدنش می رویم (رحمت خدا بر این ناله ها )
.
دوّم : یک پیرمردی خیلی آرزوی کربلا داشت موفق نشده همراه شما بیاید ، در جلسه شهرتان خدمت می کند ، سلام مرا به او برسانید
.
سوّم : ملا عباس اگر شب جمعه کربلا بودید رفقا را به حرم ما آوردید خواستید روضه بخوانید روضه علی اکبر را نخوانید مگر نمی دانید شبهای جمعه مادرم فاطمه ، کربلا مهمان من است
.
.
کرامات الحسینه ص 15 ، گل واژه های محرم ، ص 55
.
#آه_علی_اکبر_حسین
شب جمعه ای بود قافله ای رسید کربلا ، حرم امام حسین مشرف شدند
.
ملا عباس می گوید : رفتم کنار ضریح امام حسین زیارت خواندیم ،
رفقاش گفتند ملا عباس برای ما روضه بخوان ،
دفتر چه نوحه ام را باز کردم نوحه علی اکبر آمد ،
روضه علی اکبر خواندم صدای ناله همه در حرم امام حسین بلند شد
مجلس تمام شد آمدیم برای استراحت
.
ملا عباس می گوید :
در عالم خواب دیدم کسی که در اتاق را می زند بلند شدم در را باز کردم دیدم یک غلامی است گفت :
ملا عباس توئی ؟
گفتم بله ، چه کار داری ؟
گفت :
بشارت به شما بدهم امام حسین سلام رساندند ،حضرت می خواهد به دیدن اهل این قافله بیاید
.
ملا عباس می گوید : در عالم خواب دوستان را خبر کردم همه با حالت ادب و احترام منتظر ماندیم طولی نکشید جمال ابی عبدالله نمایان شد خواستم به رسم احترام بلند شویم ،
حضرت اشاره کردند فرمود: به حق من حسین بلند نشوید ، شما خسته اید، تازه از راه رسیده اید ،
فرمود : ملا عباس می دانی برای چه من به دیدن شما آمدم ؟
من با شما سه کار داشتم :
.
اوّل: آن که هر کس زائر ما باشد به دیدنش می رویم (رحمت خدا بر این ناله ها )
.
دوّم : یک پیرمردی خیلی آرزوی کربلا داشت موفق نشده همراه شما بیاید ، در جلسه شهرتان خدمت می کند ، سلام مرا به او برسانید
.
سوّم : ملا عباس اگر شب جمعه کربلا بودید رفقا را به حرم ما آوردید خواستید روضه بخوانید روضه علی اکبر را نخوانید مگر نمی دانید شبهای جمعه مادرم فاطمه ، کربلا مهمان من است
.
.
کرامات الحسینه ص 15 ، گل واژه های محرم ، ص 55
.
#آه_علی_اکبر_حسین
۴.۱k
۰۸ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.