بارها خواسته ام به زبان بیاورم

💭
بارها خواسته ام به زبان بیاورم
کلمات را به رقص درآورده‌ام
قافیه‌ها را در غزل‌ها جای داده‌ام
بگویم از زیبایی های عشق ،
از دقایق بی‌قراری‌هایش، از دلتنگی‌ها و صبوری‌ها
خواستم بنویسم اما به جمله شهریار بسنده کردم:
" بی تو این دیده کجا میل به دیدن دارد
قصه‌ی عشق مگر بی تو شنیدن دارد "
به جمله‌هایم افزودم ؛ دیدنت را دوست دارم
خیره شدن به چشمانت درخشش ستارگان را جلوه می‌دهد.
خواستم بنویسم از کنارم نرو؛ زنده ماندن بی تو دشوار است
از شاعر کمک گرفتم و نوشتم:
" محبوب من نگذارید آفتاب غروب کند
من از دیدن شما سیر نشده‌ام "
هیچکدام نتوانستند حجم دوست داشتن حک شده در قلبم را توصیف کنند
هیچ واژه‌ای کفاف عشق من به تو را نمی‌داد
از مولانا گفتم:
" اندر دل من، درون و بیرون همه اوست
اندر تن من ، جان و رگ و خون همه اوست "
دلم راضی نمی‌شد
به واژه‌ها چاشنی عشق اضافه کردم
و اینبار از زبان خودم
از عمق عاشقانه هایم
به وسعت فرداهایی که می‌توانم تو را دوست بدارم برایت نوشتم:
تکرار نشدنی ترین اتفاق زندگی من
هراسی ندارم از بیان احساساتم
من برای تو می‌نویسم و تو بدان
شانه‌هایی برای هضم اندوه‌هایت انتظارت را می‌کشند
و دستانی برای همراه شدن
در مسیر عشق
منتظر توست...

#ستایش_قلب_سربی #خاص #خاصترین
#دلنوشته #دلنوشته_های_من
#عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

شده باران بزند قلب تو دیوانه شود؟ همه ی خاطره ها نزد تو بیگا...

این شعر زیبا  تقدیم به همه بانوان گرامی🌷زنی را می شناسم من ک...

میدونی رفیق...بعضی از دلخوشی‌ها خیلی کوچیکه!اما پر از عشقه ؛...

ای کاش کسی بود که غمخوار دلم بودماننـد غـزل های خـودم یـارِ ...

زاد گاه من

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

باد پاییزی ؟ کاش خدا بودم نسیم خنک اول مهر میشدم که بپیچم ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط