p⁷
معلم:سلام بچه ها من معلم جدید نژادشناسیتونم.اسمم جالینوس هست میتونید بهم بگید یوجی؛خب کلاسو شروع میکنیم.(۳۵دقیقهبعد)
یوجی:خب اطلاعات کافی برای هر نژادی رو بهتون دادم،حالا نوبت یه نژاد کمیاب عه.نژاد گرگینه ها!اینو که گفت برای لحظه ای یخ کرفم.خون تو رگام منجمد شد و قفل کردم.یعنی...(گرگینههاوجوددارن؟)مغزم خالی بود و فقط همین جمله رو....درک میکردم...همین.کنترل بدنمو از دست دادم و بعدازین که متوجه اطراف شدم.دستمو بالا به نشونه سوال پرسیدن به بالا برده بودم.گفتم:ببخشید سنسی...یه سوال؟
یوجی:این نژاد وجود داره؟
یوجی: بله وجود داره.تا اینو گفت نشستم وبه توضیحاتش گوش دادم.
یوجی:گرگینه ها چند دسته های مختلف و اصلی ان که بعدا درموردشون حرف میزنیم.الان درباره ی گرگینه هایی که اکثرا زیادن حرف میزنیم.گرگینه ها با توجه به پوست یا موی سر که بیشتر به رنگ مو توجه میشه،موهای بدنشون همون رنگی میشه و همون رنگ چشمی که اون فرد داره،رنگ چشم گرگینه'ایشون همون میشه.ولی برای بعضی افراد اینطور نیست و رنگ چشم گرگینه اش کلا فرق داره و بعضی ها اوایل که متوجه میشن تا مدتی رنگ چشمشون فرق داره ولی به مرور زمان اوکی میشه.اما این تغییر حتی باعث اسیب رسیدن به چشم هم میشه.برای مثال چشم دورنگ میشه یعنی مثلا یکی ابی و دیگری زرد و دیگه به حالت عادی برنمیگرده حتی تو حالت انسانی.اما اگر به دکترای متخصص بگید به احتمال۱٪اوکی بشه.و اینکه یک نکته مهم،افراد گرگینه معمولا ضاهر عجیب و جالبی دارند مانند خانم اماندا.یک سطل یخ ریختن روم؟مغزم ارور داددد.یعنی متوجه شد؟
یوجی:گرگینه ها معمولا اگر توی خطر بیوفتن ناخدااگاه تبدیل به گرگ یا نیمه گرگ میشن.(۲۰دقیقهبعد)
یوجی:بچه ها نزدیک زنگ تفریحه بهتون تکالیف رومیگم و میرم.باید درباره ی مبحثی که بهتون داده شده تحقیق کنید.برای بعضی ها شاید دوتا افتاد ولی اون فرد میتونه یکیشو دوشنبه هفته بعد بده یکیشم هفته بعدیش ولی بالاخره تو سه هفته حداقللل باید بده.هرچه زودتر بهتر!خسته نباشید!وسایلمو جمع کردم و به بچهها گفتم:برید دم ابخوری منم میام.از سنسی سوال دارم.قبول کردن و رفتن پایین.با سرعت جت به مت سنسی رفتم تا ازش سوالمو بپرسم...
---------------------------------نکته----------------------------------------
بچه ها ازین به بعد از پارت بعدی اسپویل میزارم.
بای:
~~~~~~~~~~~~اسپویل~~~~~~~~~~~~~~~~
اماندا:راهی برای زودتر متوجه شدن گرگینه بودن هست؟
اماندا:اخه پدرم و خانواده ام میگن من گرگینه ام ولی....
...:منو پدرتون فرستادن تا محافظ شما باشم
آماندا:پدرم منتظر یه فرصت بود تا منو بکشه!بعد برام...
کارولین:خیلی زیبا رید*ین بهش اماندا سان!
یوجی:خب اطلاعات کافی برای هر نژادی رو بهتون دادم،حالا نوبت یه نژاد کمیاب عه.نژاد گرگینه ها!اینو که گفت برای لحظه ای یخ کرفم.خون تو رگام منجمد شد و قفل کردم.یعنی...(گرگینههاوجوددارن؟)مغزم خالی بود و فقط همین جمله رو....درک میکردم...همین.کنترل بدنمو از دست دادم و بعدازین که متوجه اطراف شدم.دستمو بالا به نشونه سوال پرسیدن به بالا برده بودم.گفتم:ببخشید سنسی...یه سوال؟
یوجی:این نژاد وجود داره؟
یوجی: بله وجود داره.تا اینو گفت نشستم وبه توضیحاتش گوش دادم.
یوجی:گرگینه ها چند دسته های مختلف و اصلی ان که بعدا درموردشون حرف میزنیم.الان درباره ی گرگینه هایی که اکثرا زیادن حرف میزنیم.گرگینه ها با توجه به پوست یا موی سر که بیشتر به رنگ مو توجه میشه،موهای بدنشون همون رنگی میشه و همون رنگ چشمی که اون فرد داره،رنگ چشم گرگینه'ایشون همون میشه.ولی برای بعضی افراد اینطور نیست و رنگ چشم گرگینه اش کلا فرق داره و بعضی ها اوایل که متوجه میشن تا مدتی رنگ چشمشون فرق داره ولی به مرور زمان اوکی میشه.اما این تغییر حتی باعث اسیب رسیدن به چشم هم میشه.برای مثال چشم دورنگ میشه یعنی مثلا یکی ابی و دیگری زرد و دیگه به حالت عادی برنمیگرده حتی تو حالت انسانی.اما اگر به دکترای متخصص بگید به احتمال۱٪اوکی بشه.و اینکه یک نکته مهم،افراد گرگینه معمولا ضاهر عجیب و جالبی دارند مانند خانم اماندا.یک سطل یخ ریختن روم؟مغزم ارور داددد.یعنی متوجه شد؟
یوجی:گرگینه ها معمولا اگر توی خطر بیوفتن ناخدااگاه تبدیل به گرگ یا نیمه گرگ میشن.(۲۰دقیقهبعد)
یوجی:بچه ها نزدیک زنگ تفریحه بهتون تکالیف رومیگم و میرم.باید درباره ی مبحثی که بهتون داده شده تحقیق کنید.برای بعضی ها شاید دوتا افتاد ولی اون فرد میتونه یکیشو دوشنبه هفته بعد بده یکیشم هفته بعدیش ولی بالاخره تو سه هفته حداقللل باید بده.هرچه زودتر بهتر!خسته نباشید!وسایلمو جمع کردم و به بچهها گفتم:برید دم ابخوری منم میام.از سنسی سوال دارم.قبول کردن و رفتن پایین.با سرعت جت به مت سنسی رفتم تا ازش سوالمو بپرسم...
---------------------------------نکته----------------------------------------
بچه ها ازین به بعد از پارت بعدی اسپویل میزارم.
بای:
~~~~~~~~~~~~اسپویل~~~~~~~~~~~~~~~~
اماندا:راهی برای زودتر متوجه شدن گرگینه بودن هست؟
اماندا:اخه پدرم و خانواده ام میگن من گرگینه ام ولی....
...:منو پدرتون فرستادن تا محافظ شما باشم
آماندا:پدرم منتظر یه فرصت بود تا منو بکشه!بعد برام...
کارولین:خیلی زیبا رید*ین بهش اماندا سان!
۲.۴k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.