SoLo
دوباره نخوابیدم، افکار پریشون ،از در دوستی وارد میشن، شب میزنن شبی خون
با خودم در گیر، دست به گریبون ، از آینده ناامیدم از گذشته پشیمون ،
ولی چه میشه کرد ،صداهای تو سرم نمیشه قطع،
دیگه چشام نمیشه تر، که بریزه اشک ،چرا آروم نمیشه درد ،بدنم یخ زده، دستام نمیشه لمس ،
انگار چیزی که میخوام جلومه، ولی بهش دست نمیشه زد،
دیگه خوشحال نمیشم، هیچ جا انگار رام نمیدن،
پنجره نی که ماه و ببینم، این درا باز نمیشن ،
میخوام از درد داد بزنم ،زمین و گاز بگیرم
شاید امشب بمیرم ،و فردا از نو زاده میشم
با خودم در گیر، دست به گریبون ، از آینده ناامیدم از گذشته پشیمون ،
ولی چه میشه کرد ،صداهای تو سرم نمیشه قطع،
دیگه چشام نمیشه تر، که بریزه اشک ،چرا آروم نمیشه درد ،بدنم یخ زده، دستام نمیشه لمس ،
انگار چیزی که میخوام جلومه، ولی بهش دست نمیشه زد،
دیگه خوشحال نمیشم، هیچ جا انگار رام نمیدن،
پنجره نی که ماه و ببینم، این درا باز نمیشن ،
میخوام از درد داد بزنم ،زمین و گاز بگیرم
شاید امشب بمیرم ،و فردا از نو زاده میشم
- ۷۳۲
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط