ایست مکن حوالی این قلب من

ایست مکن حوالی این قلب من
ازبس که خراب است راهِ جان و تن

راهت را ادامه دادی و بن بستت شدم
تو شاید آزاد باشی و لیک من حبست شدم

هر بار هم که مشغول ساخت دل بودم
خیال باطل کردم که رِسَدَش سودم

تو باز با باز خود خرابم کردی
عاشق بودم و باز غرق عذابم کردی

بس نیست این همه عاشق کشی بس نیست؟
بایست فایق آمد به همین درد و کرد ایست




.,Saint,.

#Saint #seyedmasoudmousavi #sainttunes #شعر# عاشقانه
دیدگاه ها (۲)

روزهایم میگذرندبی هیچ پشیمانیتلخ تر هم چشیده امتلخ تر از چای...

زانوی غم بغل گرفته ام،بخنداز این و آن زخم گرفته ام،بخندمن مس...

آنکه میگفت هر دمی در بر ماستعاشقشق بودیم که مارا ترد کردهر ن...

شب قدر است کمی قدر بدانیم هم راکمی درک کنیم و به درک فرستیم ...

فرار من

روانی منP48

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط