نام رمان ما سه نفر
نام رمان: ما سه نفر
نویسنده: زهرا قاسم زاده
ژانر : عاشقانه،هیجانی
تعداد صفحات : ۵۹۳
خلاصه رمان:
درمورد سه تا شیطون .. سه تا همراه .. سه تا هم نفس .. سه تا هم کلاس… سه تا برادر… وسه قلوهایی که از اول خلقت با هم بودن … ازدنیا فقط یه پدر دارن ومادرشونو توی کودکی ازدست دادن! به یه دلیل مبهم! وپدری دارن که سخت گیر واما عاشقشونه! بعدازچندسال وقتی هجده ساله می شن حس می کنن وجود یه زن داره توزندگی پدرشون پررنگ میشه سعی دارن زندگی رو بروفق مراد خودشون تغییربدن واین موضوع باعث میشه که این سه قلوهای شیطون مابعدازهشت سال سراز یک باند خلاف کار درارن درحالی که ..
بخشی از رمان:
نفر اول :
پنجره ی بدون محافظ را با شتاب با زمی کند وبیرون می پرد.کفش های آل استارش
را به پا می کند وبند هایش را زیگ زاگ می بندد…ودر آخر هم با گره ای به دور مچ
پاهایش راست می ایستد وآدامس درون دهانش را بیرون پرت می کند…….
نفر دوم :
به کمک طنابی که به بیرون پنجره اش پرت شده پایین می آید …کت چرمی
واندامی اش رامی پوشد …کاله تیشرت طوسی رنگش را ازکت بیرون می گذارد ….
نفر سوم :
ازپله های طویل ساختمان با آرامش پایین می آید…قدم زنان طول راهرو را طی می
کند …درحالی که کتش را با یک دست روی شانه انداخته با دست آزادش عینک آفتابی
بدون
فرام مشکی رنگش را به صورت می زند…
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a7-%d8%b3%d9%87-%d9%86%d9%81%d8%b1-%d9%86%d9%88%d8%af%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7/
نویسنده: زهرا قاسم زاده
ژانر : عاشقانه،هیجانی
تعداد صفحات : ۵۹۳
خلاصه رمان:
درمورد سه تا شیطون .. سه تا همراه .. سه تا هم نفس .. سه تا هم کلاس… سه تا برادر… وسه قلوهایی که از اول خلقت با هم بودن … ازدنیا فقط یه پدر دارن ومادرشونو توی کودکی ازدست دادن! به یه دلیل مبهم! وپدری دارن که سخت گیر واما عاشقشونه! بعدازچندسال وقتی هجده ساله می شن حس می کنن وجود یه زن داره توزندگی پدرشون پررنگ میشه سعی دارن زندگی رو بروفق مراد خودشون تغییربدن واین موضوع باعث میشه که این سه قلوهای شیطون مابعدازهشت سال سراز یک باند خلاف کار درارن درحالی که ..
بخشی از رمان:
نفر اول :
پنجره ی بدون محافظ را با شتاب با زمی کند وبیرون می پرد.کفش های آل استارش
را به پا می کند وبند هایش را زیگ زاگ می بندد…ودر آخر هم با گره ای به دور مچ
پاهایش راست می ایستد وآدامس درون دهانش را بیرون پرت می کند…….
نفر دوم :
به کمک طنابی که به بیرون پنجره اش پرت شده پایین می آید …کت چرمی
واندامی اش رامی پوشد …کاله تیشرت طوسی رنگش را ازکت بیرون می گذارد ….
نفر سوم :
ازپله های طویل ساختمان با آرامش پایین می آید…قدم زنان طول راهرو را طی می
کند …درحالی که کتش را با یک دست روی شانه انداخته با دست آزادش عینک آفتابی
بدون
فرام مشکی رنگش را به صورت می زند…
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%a7-%d8%b3%d9%87-%d9%86%d9%81%d8%b1-%d9%86%d9%88%d8%af%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7/
- ۳.۲k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط