من باشم و تو صبح زود داخل چادر زیرپتوی پشم شیشهای که

من باشم و تو، صبح زود، داخل چادر، زیرپتوی پشم شیشه‌ای که خوب آدم را گرم میکرد و بیدار شوم و زیپ چادر را کشیده باشم و خنکی هوای صبح قاطی شده با بوی عطر چمن‌های تازه آب داده شده پخش بشود توی چادر و سفت توی خودت گوله شدی باشی و چشمانت را به زحمت بازکنی و ادامه‌ی سفر منتظرمان باشد
#یک‌_مماس
دیدگاه ها (۱)

من که بَلد نیستم ،شما که سَوادش را دارید بگویید ..شما که قان...

زنی که قادر است با صدای کفتر چاهی و قورباغه ها به وجد بیاید،...

زن در دنیا بیشتر از مرد،غم می‌خورد و جنس زن بیشتر از مرد،رنج...

ندیمه عمارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط