فیک ته ته فصل② پارت⁷ ♡ نفرت تا عشق♡
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
لیزلی ویو: و بعد چند دقیقه تیهونگ رفت ببینه که میتونن مرخصم کنن یا نه
«چند دقیقه بعد»
تیهونگ اومد و گفت
ته ته: خیلی خب من عشقمو پسرمو ببرم
لیزلی: خیال بافی نکن شاید دختر باشه
ته ته: وقتی باباش میگه پسره یعنی پسره
لیزلی: هوم باباش زیادی حرف میزنه
ته ته: خیلی خب دیگه بلند شو بریم اینجا بوی الکل اینا میاد واسه بچه زر داره
لیزلی: بیشتر تو به مامانا میخوری تا من
ته ته: خیلی نمکدونی واقعا خوشگلمـــــــــــا
لیزلی: خواهش میکنم
ته ته ویو:
وای خدا یعنی بابا شدممم خدا جون قربونت بشم من کم کم راه افتادیم و رفتم سمت عمارت
خوابوندمش روی تخت و تا صبح با پسرم حرف میزدم داستان میگفتم
لیزلی ویو:
چشامو باز کردم دیدم تیهونگ داره با خودش حرف میزنه! اوه نه داره با بچش حرف میزنه خدایا خوله تیهونگ چیکار میکنی بخواب بابا
ته ته: خیلی کیف میده توم امتحان کن
لیزلی: وای خودا جن زده شدی اخه مگه میتونه جوابتو بده
لیزلی: میگم تو بیشتر به مادر بودن میای میگی نه
ته ته: حیح
لیزلی: خب دیگه بیا بخواب فردا باید بری سر کار
ته ته: به یه شرط باید تو بغل تو بخوابممم یااا
لیزلی: باشه بیا لوسس
ته ته: راستی میگم فکنم اعضا بیان دیدنت
لیزلی: اخی دوستشون دارم
ته ته: یاااا میخوای منو قاتل کنی
لیزلی: چرا؟
ته ته: دیگه...
لیزلی: خیلی حسودی
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
لایک❤
کامنت🤍
فالو💙
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.