شعرطنز مادر قدیم

#شعر_طنز 💥مادر قدیم :💥
🌴 گویند مرا چو زاد مادر😊
🌴 پستان به دهان گرفتن آموخت😋
🌴 شبها بر گاهواره ی من
🌴 بیدار نشست و خفتن آموخت😳
🌴 دستم بگرفت و پا به پا برد
🌴 تا شیوه ی راه رفتن آموخت☺️
🌴 یک حرف و دو حرف بر زبانم
🌴 الفاظ نهاد و گفتن اموخت
و...

⚡️مادرهای جدید :⚡️
گویند مرا چو زاد مادر😋
روی کاناپه لمیدن آموخت😧
شبها بر ماهواره تا صبح😳
بنشست و کلیپ دیدن آموخت☹️
بر چهره سبوس و ماست مالید😁
تا شیوه ی خوشگلیدن آموخت😊
بنمود تتو دو ابروی خویش🙄
😔تا رسم کمان کشیدن آموخت😬
هر ماه برفت نزد جراح😷
آیین چروک چیدن آموخت😫
دستم بگرفت و برد بازار😕
همواره طلا خریدن آموخت🤗
با قوم خودش همیشه پیوند😍
از قوم شوهر بریدن آموخت😱
آسوده نشست و با اس ام اس🙃
جکهای خفن چتیدن آموخت😂
چون سوخت غذای ما شب و روز😩
از پیک مدد رسیدن آموخت😐
چون مادر من چنین بیاموخت😧😳😐😶
تا هستم و هست دارمش دوست!!😂

#طنز
دیدگاه ها (۴)

#حکایت/ طبل رسوایی مرد بی مقدار و تحقیرشده ای برای خودنمایی...

#حکایت/ احترام و غرور علمی در دوران گذشته دو برادر یکی به ن...

ما دائما میان جبری خودساخته دست و پا می‌زنیم!برای روزهای رفت...

رفتم بنگاه گفتم 5 تومن پیش میتونم بدم ماهی 100 تومن کرایه جا...

گویند مرا چو زاد #مادرپستان به دهن گرفتن آموختشبها بر #گاهوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط