رفته بودم بیرون دوتا عکس گرفتم خاستم سومی رو بگیرم ک گوشی
رفته بودم بیرون دوتا عکس گرفتم خاستم سومی رو بگیرم ک گوشیم یهویی خاموش کرد رفتم جلوتر (خیلی جلوتر) ی خیابون هست ک چند تا کوچه داره یکی از اون کوچه ها خونه خاهرمه (میخاستم برم خونه خاهرم) خیابونه خیلی خلوت بود طوری ک جز خودم کسی نبود یهو دیدم ی موتوری داره میاد (از سمت مخالفم داشت میومد یعنی از جلوم) اومد توی پیاده رو بهم گفت بیا باهم ی دوری بزنیم نشنیده گرفتمو ب راهم ادامه دادم دیدم اومد جلومو گرفت گفت بیا دیگه بیا دور بزنیم (پسره تقریبا ۲۳ سالش بود ولی ریشاش بلند بود ) بازم بهش اهمیتی ندادم و از بغلش رد شدم دیدم رفت نفص راحتی کشیدم و دوباره راه افتادم دیدم پسره دباره برگشتو بغلم وایستاد (با موتور) ولی مح همچنان ب راهم ادامه میدادم وقتی دید قصد وایستادن ندارم آروم شروع ب حرکت کردو بهم گفت ببین من اسمم نویده دوتا مغازه دارم یهو وایستادم نگاه ب چشماش کردمو گفتم خب ب مح چ گفت بیا ی دوست معمولی باشیم گفتم مح دوست نمیخام بعدم جهت مسیرمو تغییر دادم دوباره اومد پشت سرم گفت چرا انقد ناز میکنی عزیزم ما همسایه هستیم هم محله خودمونی بدون اینکه نگاهش کنم ب راهم ادامه میدادم چون با موتور بود نمیتونست با مح حرکت کنه و جلوتر میرفت دیدم ازم دور شد میدونستم ک برمیگرده با خودم گفتم خدایا چکار کنم دیدم ی کوچه بغلمه سریع پیچیدم توی کوچه تا حالا از اون کوچه نرفته بودم برامم مهم نبود فقط بدو بدو میرفتم خیلی ترسیده بودم همش نگاه پشت سرم میکردم ی ماشین دنا داشت رد میشد منو ک دید وایستاد بهم گفت ببخشید خانم تختی کجاست من اینجارو خوب نمیشناسم منم بهش گفتم از اونطرفه گفت میشه دقیق بگین گفتم ببخشید مح اولین بارمه ک از این کوچه میام و نمیدونم ک دقیقا کجاست ولی اینو میدونم ک باید از اونطرف برین گفت میشه خودت سوار بشی بهم بگی باهم بریم گفتم ببخشید آقا نمیشه رفتم جلوتر رسیدم ب خیابون دیدم دوباره ماشینه اومد گفت خانم اگه راهتون از اونطرفه بیا باهم بریم گفتم ن شرمنده من راهم از این طرفه بعدش پیچیدم سمت چپ(خیابون تختی سمت راست بود) همش میترسیدم ک باز اون پصره بیاد از بس دوییده بودم نفصم بالا نمی اومد خلاصه با کلی سختی رسیدم خونه
(مح فک میکنم این اتفاقا بخاطره تیپم بود آخه لباسم حتی ب زیره باسنمم نمیرسید و شلوارمم جین و چسبون بود با نیم پوتین مشکی پوشیده بودم)
(مح فک میکنم این اتفاقا بخاطره تیپم بود آخه لباسم حتی ب زیره باسنمم نمیرسید و شلوارمم جین و چسبون بود با نیم پوتین مشکی پوشیده بودم)
۱۴.۵k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.