زنی به هیت دوشیزه های دربار است

زنی به هیأت دوشیزه های دربار است
که چشم روشنِ او قهوه های قاجار است

مرا کشیده به صدسال پیش و می‌گوید:
برای شاعرِ مشروطه، عاشقی عار است

مرا کشانده به شیراز دوره‌ی سعدی
خجالتم بدهد؛ بهتر از تو بسیار است

دو چشم وحشيِ او آهوان تاتار است
زنی که هفت قدم طی نکرده عطار است

شبی گره شد و روزی به کار من افتاد
زنی که حلقه‌ی موی طلایی اش دار است

به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر!
به خنده گفت که در انتقام، مختار است

زنی که در شبِ مسعودیِ نشابورش
هزارها حسنک مثل من سرِ دار است

زنی که چارستونِ دل مرا لرزاند
چهلستون دلش، بی‌ستونِ انکار است

زنی که بوی شراب از نفس زدن‌هایش
اگر به «قم» برسد کار ملک «ری» زار است
دیدگاه ها (۰)

طوری پهنای باند اینترنت بین المللی رو آوردن پایین که گوشی ها...

بهتره بگیم قتل عام زنجیره ایه خانواده ها توسط دامادها

با تواَم عشق قسم خورده ي پنهاني ِمنبا تواَم بي خبر از حال و ...

*قديمی ها توی كاسه آب ميخوردن، درسته؟*محققان متوجه شدند كه ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط