پارت یک اکیپ ایدل ها
#پارت_یک
#خوابگاه_توایس
#مینا
وارد خوابگاه شدم، وای خدا چرا اینجا مثل میدون جنگ شده. جونگیون رو صدا زدم ، جونگی اینجا رو جمع کن خیلی به هم ریختس ، وای میناری الان اصلا حوصله ندارم ، پوفی کشیدم و رفتم ببینم بقیه دخترا دارن چیکار میکنن ، نایون که مثل همیشه داشت با جنی ویدیو کال میگرفت و میخندید ، چه یونگ هم داشت رو اهنگ جدیدش کار میکرد (این آهنگه رو داره با نامجون و شوگا و رزی مینویسه)سانا هم داشت با گوشیش ور میرفت و نق میزد که چرا کوکی جواب نمیده ، مومو رو دیدم که شال و کلاه کرده بود داشت میرفت ، هعی موموری کجا داری میری؟ ، با لیسا و هوسوک و کای داریم میریم سالن رقص ، اها باشه موفق باشین ، لم دادم رو مبل و گوشیمو باز کردم ، چیییییییی!!؟؟ جیمین چقدر پیام داده ، وای این بشر اصلا تحمل نداره ، بهش زنگ زدم، الو جیمین شی ، به به خانم میناری عجیبه یاد ما کردی ،
جیمین دیشب کی بود داشت باهات چت میکرد؟؟؟
امممم نمیدونم؟ کی بود!؟
جیمینننننن
زد زیر خنده
مینا خیلی وقته دور هم جمع نشدیم شب با دخترا بیاین
باشه بهشون میگم ، پس به سوهو و جنی هم بگو تا اونا هم بیان
باش
جونگیون داد زد : هعیی میناری داری با کی حرف میزنی؟
باجیمین
با جیمین ، وای خدا چرا تو این مشنگ همش با همین
جونگی تو جیمین با هم مشکل دارین به من ربطی نداره...
جیمین یهو صداش در اومد گفت : ول کن این اسکل رو
یکم حرف زدیم و تلفن رو قطع کردیم
دیدم کاری واسه انجام دادن ندارم ، بزار یکم با لیسا چت کنم
تا بهش پیام دادم یادم افتاد با هوسوک و کای و مومو رفتن سالن
اهی کشیدم رفتم سراغ آشپزخونه ، جونگی داشت مثل همیشه آشپزی میکرد ، جونگی:من نمیفمم تو و اون دیوونه چجور با هم دوستین
زدم زیر خنده اخه جیمین و جونگیون خیلی با هم بد هستن ، یهو گوشی جونگیون زنگ خورد ، دیدم نوشته بکهیون ، وای دوباره میخوان بشینن کلی حرف بزنن ، بهتره یه چیزی بخورم تا غش نکردم...
پایان ، لطفاً نظر بدید🥺♥️
#تنهایی #تکست_ناب #عشق #دخترونه #تکست_خاص #عاشقانه #love #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#خوابگاه_توایس
#مینا
وارد خوابگاه شدم، وای خدا چرا اینجا مثل میدون جنگ شده. جونگیون رو صدا زدم ، جونگی اینجا رو جمع کن خیلی به هم ریختس ، وای میناری الان اصلا حوصله ندارم ، پوفی کشیدم و رفتم ببینم بقیه دخترا دارن چیکار میکنن ، نایون که مثل همیشه داشت با جنی ویدیو کال میگرفت و میخندید ، چه یونگ هم داشت رو اهنگ جدیدش کار میکرد (این آهنگه رو داره با نامجون و شوگا و رزی مینویسه)سانا هم داشت با گوشیش ور میرفت و نق میزد که چرا کوکی جواب نمیده ، مومو رو دیدم که شال و کلاه کرده بود داشت میرفت ، هعی موموری کجا داری میری؟ ، با لیسا و هوسوک و کای داریم میریم سالن رقص ، اها باشه موفق باشین ، لم دادم رو مبل و گوشیمو باز کردم ، چیییییییی!!؟؟ جیمین چقدر پیام داده ، وای این بشر اصلا تحمل نداره ، بهش زنگ زدم، الو جیمین شی ، به به خانم میناری عجیبه یاد ما کردی ،
جیمین دیشب کی بود داشت باهات چت میکرد؟؟؟
امممم نمیدونم؟ کی بود!؟
جیمینننننن
زد زیر خنده
مینا خیلی وقته دور هم جمع نشدیم شب با دخترا بیاین
باشه بهشون میگم ، پس به سوهو و جنی هم بگو تا اونا هم بیان
باش
جونگیون داد زد : هعیی میناری داری با کی حرف میزنی؟
باجیمین
با جیمین ، وای خدا چرا تو این مشنگ همش با همین
جونگی تو جیمین با هم مشکل دارین به من ربطی نداره...
جیمین یهو صداش در اومد گفت : ول کن این اسکل رو
یکم حرف زدیم و تلفن رو قطع کردیم
دیدم کاری واسه انجام دادن ندارم ، بزار یکم با لیسا چت کنم
تا بهش پیام دادم یادم افتاد با هوسوک و کای و مومو رفتن سالن
اهی کشیدم رفتم سراغ آشپزخونه ، جونگی داشت مثل همیشه آشپزی میکرد ، جونگی:من نمیفمم تو و اون دیوونه چجور با هم دوستین
زدم زیر خنده اخه جیمین و جونگیون خیلی با هم بد هستن ، یهو گوشی جونگیون زنگ خورد ، دیدم نوشته بکهیون ، وای دوباره میخوان بشینن کلی حرف بزنن ، بهتره یه چیزی بخورم تا غش نکردم...
پایان ، لطفاً نظر بدید🥺♥️
#تنهایی #تکست_ناب #عشق #دخترونه #تکست_خاص #عاشقانه #love #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۷.۵k
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.