آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد

تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت

دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت

قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت

مرغ دریا خبر از یک شب دریایی داشت

گشت فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

چه هوایی به سرش بود که با دست تهی

پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت

بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید

قلم نسخ براین خط چلیپا زد و رفت

#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱۴)

من به اندازه دنیای شما غم دارمچون تو او را کم و من نیز تو را...

تمام تاریخ را گشتمستمگرتر از سلسله ی موی تو در آن نبود!#احمد...

انفرادی شده سلول به سلول تنمخود من ...در خود من...در خودمن ....

اوائل اینطور نبود که ...اوائل عاشقانه هایم را برای تو می سرو...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط