تک پارتی . هان جیسونگ
وقتی برای همیشه رفته بودی
سوکت ،سنگین و سرد،بر فضای اتاق حکم فرما بود .
عقربه های ساعت بی رحمانه،لحظات رو میشماردن و گذر عمر را به رخ میکشند. خاطرات همچون فیلم قدیمی ،
در ذهنم مرور میشدن
روز هایی که خنده و شادی، چاشنی لحظاتمون بودن و اکنون جای خالی ات قلبم رو به درد می آورد
صدای شکستن چیزی ، سکوت را در هم شکست . گلدان شمعدانی که یادگاری از تو بود از روی میز افتاد و تکه هایش،همچون قلب من پرا کنده شد .
دستی لرزان ،تکه ها را جم کردم اما دیگر آن گلدان ،مثل روز اولش نشد .
درست مثل قلب من که با رفتن تو ،شکست و التیام نیافته باقی ماند
بغض گلوم را فشرد . اشک ها، بی اختیار ،از چشمام سرازیر شدن . به عکس تو که رو دیوار بود ،خیره شدم
لبخندت ،مثل خنجری ،قلبم را پاره کرد .
چقدر دلم برایت تنگ شده بود . چقدر دلم میخواست که دوباره کنار هم باشیم
اما تو رفته بودی برای همیشه و من تنها بودم با خاطرات
و قلبی شکسته
هریون
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.