بخون

#بًٍَِخٌٍْؤٰٕٖنٌٍِٓ

وَقتی کِه عَ مدرسه میومدمُ کفشایه صورتیِ عروسکیمُ...
از پام در میاوردم جلوُ دَر خونِعِ همسایه یه جُفت آل‌اِستارِ
طوسی با نوشته هایِه عجیبُ غریبه مشکی بوٓد...
وقتی شبا اَز ترسِ تاریکٓی : )
چراغِه اُتاقَمو روُشن میذاشتَم،میدیدم کِه چراغه اُتاقه دُخترِ
همسایَم روشنه ، فِکر میکَردم اون هم از تاریکیٓ میترسِعُ...
با همین فکرا بِه خواب میرَفتم : ) وقتی که بارون میومَد با
ماشینِ بابام میرفتیم بیرون : )
کِه خیس نشیم ولی مَن میدیدَم که دُختره همسایه تو باروٓن : )
تنهایی قَدم میزنه ؛ همیٓشه از مامانم میپرسیدم کِه چرآ
این دُختر اینجوریِه ؟مامانم میگُفت تُ دخالت نَکن
اوٓن از تُ بزرگترِه عزیزَم :|یِه روز کِه از مدرسه اومَدم : )
دیدم جُلوی دَر خونمٓون یه ...عالمه پارچِه ےِ مشکیٓه‌ : )
رفتم خونه از مامانم پُرسیدم که چیشُدِ مامانم چٓیزی
نگفت فقط گ‍ِریَش بیشتر شد..‌.بعدا‍ً فهمیدم که اون دُختر : )
خودکشی کرده حٓالا که ...من بزرگ شدم جلوی دَر خونه
ما هم یه جُفت آل‌اِستارطوسی با نوشته هایه عجیب غریبه مِشکی هست...
دیدگاه ها (۶)

مراحل بازی نهنگ آبی .. فقد مورد 26:| 😌 👌 💫

:)

ﻧَﺘَﺮﺱْ،،، ﺑِـــــﺰَﻥْ ﺑِـــﺰَﻥْﺳَﻼﻣَﺘـــــــــﮯ ﺟَــﻮﻭﻧﺎﯾــ...

?? خــــــــــــدایــــــا ?? اگـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط