مثل تمام مذهبی های شهر

مثلِ تمامِ مذهبی های شهر
تسبیح در دست میگیرم
برعکسِ تمامِ مذهبی های شهر
دانه دانه اش را نفرین میفرستم به آدمهایی که
چشمِ دیدنِ من و تو را
شانه به شانه ی هم
نداشتند!
دیدگاه ها (۳)

من ویولون می زنم و تو با پیچ گیسوانمبازی می کنی . . .گوییصدا...

.مِثل خرمالو‌های رسیده حیاطِ مادربزرگ مِثل عطرِ دارچینِ چای‌...

قرارمان یک صبح پاییزیمهرآبانآذر فرقی نمی‌کند فقط پاییز باشد ...

تو رفته ای و حاصل تفریق تو از این شهر، چیزی شده که در باورت ...

طبیعت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط