گفتم لعنت بر شیطان شیطان لبخند زد

گفتم: لعنت بر شیطان ! شیطان لبخند زد.
پرسیدم: چرا می خندی؟
پاسخ داد از حماقت توخنده ام می گیرد.
پرسیدم: مگر چه کرده ام؟
گفت: مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام.
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین میخورم؟
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای نفس تو هنوز
وحشی است تورا زمین میزند!
پرسیدم:پس تو چه کرده ای؟
پاسخ داد: هر وقت سواری اموختی برای رم دادن اسبت خواهم امد فعلا
برو سواری بیاموز.
دیدگاه ها (۳)

بچه ها یه سوال چند روزه ذهنمو درگیر کرده........آیا به شتر م...

گردو خاک تو اهواز ((ایها التراب))ایها الظیف العزیز و محترمیل...

..

قهــــوه خوشمزه استخوشمزگی اشبه همان تلخ بودنش است وقتی میخو...

black flower(p,290)

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط