خاطره ای از شهید ذکریا شیری
خاطره ای از شهید ذکریا شیری
ذکریا همیشه در سلام کردن به کوچک و بزرگ سبقت میگرفت و همهی خانواده شیفتهی این اخلاق او بودند، خوشخنده بود و تبسم از لبانش محو نمیشد، هر زمانی که از خواب بیدارش میکردم، تا چشمانش را باز میکرد، لبخندی به من میزد و سلام میداد؛ هیچ وقت عصبانی نمیشد.
از کودکی تا زمانی که ازدواج کرد، سعی میکرد از لحاظ مالی، خانوادهاش را درک کند؛ مثلا اگر دوست داشت اردوی مشهد برود و ما هزینهاش را نداشتیم، اعتراضی نمیکرد و با دوستانش همراه نمیشد؛ ذکریا در همهشرایط احترام من و پدرش را حفظ میکرد.
به روایت مادر شهید
یاد و خاطره تمامی شهدای گرانقدر گرامی باد
جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدای گرانقدر و روح امام راحل ره صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ذکریا همیشه در سلام کردن به کوچک و بزرگ سبقت میگرفت و همهی خانواده شیفتهی این اخلاق او بودند، خوشخنده بود و تبسم از لبانش محو نمیشد، هر زمانی که از خواب بیدارش میکردم، تا چشمانش را باز میکرد، لبخندی به من میزد و سلام میداد؛ هیچ وقت عصبانی نمیشد.
از کودکی تا زمانی که ازدواج کرد، سعی میکرد از لحاظ مالی، خانوادهاش را درک کند؛ مثلا اگر دوست داشت اردوی مشهد برود و ما هزینهاش را نداشتیم، اعتراضی نمیکرد و با دوستانش همراه نمیشد؛ ذکریا در همهشرایط احترام من و پدرش را حفظ میکرد.
به روایت مادر شهید
یاد و خاطره تمامی شهدای گرانقدر گرامی باد
جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدای گرانقدر و روح امام راحل ره صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
۹۹۵
۰۱ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.