روایت همرزم شهید مدافع حرم ایوب رحیم پور از شب آخرین
روایت همرزم شهید مدافع حرم " ایوب رحیم پور " از شب آخرین شب ...
غسل کرد و از همه حلالیت گرفت و با همه خداحافظی کرد و گفت بچه ها من دیگه برنمیگردم ، همه خندیدند و دستش انداختند و با خنده میگفتند :
ایوب برو منتظریم برگردی؛
ولی اون گفت : من میبینم که برگشتنی نیستم منتظرم نباشید ...
کسی باور نکرد ...
اما سحرگاه ، بعد از همه عبادتهایی که اون شب توی اون خونه با پروردگار خودش انجام داد ، برنگشتنش رو به همه دوستانش ثابت کرد ...
🕊 ۱۷ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم " ایوب رحیم پور " گرامی باد
#صلوات
غسل کرد و از همه حلالیت گرفت و با همه خداحافظی کرد و گفت بچه ها من دیگه برنمیگردم ، همه خندیدند و دستش انداختند و با خنده میگفتند :
ایوب برو منتظریم برگردی؛
ولی اون گفت : من میبینم که برگشتنی نیستم منتظرم نباشید ...
کسی باور نکرد ...
اما سحرگاه ، بعد از همه عبادتهایی که اون شب توی اون خونه با پروردگار خودش انجام داد ، برنگشتنش رو به همه دوستانش ثابت کرد ...
🕊 ۱۷ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم " ایوب رحیم پور " گرامی باد
#صلوات
- ۱.۰k
- ۱۷ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط