ای باده ٔ نوشین، نگشایی دلِ ما را
ای بادهٔ نوشین، نگشایی دلِ ما را
مشکل که کسی چاره کند مشکل ما را
هرچند که موری به کم آزاری ما نیست
آزار دهد، هر که تواند دلِ ما را
هر خندهٔ ما، شمع صفت مایهٔ اشکی است
با گریه سرشتند تو گویی گِل ما را
پروانهٔ پر سوخته را، بیم شرر نیست
از برق چه اندیشه بود حاصل ما را؟
از سینه برانگیز رهی، شعلهٔ آهی
شاید که شبی گرم کنی محفل ما را
مشکل که کسی چاره کند مشکل ما را
هرچند که موری به کم آزاری ما نیست
آزار دهد، هر که تواند دلِ ما را
هر خندهٔ ما، شمع صفت مایهٔ اشکی است
با گریه سرشتند تو گویی گِل ما را
پروانهٔ پر سوخته را، بیم شرر نیست
از برق چه اندیشه بود حاصل ما را؟
از سینه برانگیز رهی، شعلهٔ آهی
شاید که شبی گرم کنی محفل ما را
۱.۳k
۲۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.