💢هنوز موقعش نشده
💢هنوز موقعش نشده
🔹مامان جان دیشب یه خواب عجیبی دیدم، عادت داشت همیشه مرا با «جان» صدا می زد. موقع خداحافظی هم خودش را لوس می کرد و می گفت «فدات!.» نشستم مقابلش و گفتم: چه خوابی؟ خواب دیدم دمِ در با دوستام نشستم. یک دفعه دو تا فرشته از آسمون اومدن و منو با خودشون بردن. پرسیدم:« منو کجا می برین؟» گفتن: «به ما ندا رسیده که تو رو با خودمون ببریم » خیلی بالا رفتیم ، طوری که اصلا زمین معلوم نبود اما نمی دونم چی شد که دوباره دیدم منو بر می گردونن. باز پرسیدم: «چرا برگشتیم؟» یکی شون جواب داد: «به ما ندا رسید تورو ببریم پایین. هنوز موقعش نشده.» وقتی بلند شدم انگار روح در بدن نداشتم. خیلی سردم بود. دستی روی صورتش کشیدم و گفتم: «خیره ان شاالله» ولی تهِ دلم لرزید .
🌹شهید سیدمحمد عبدی
🌹شهادت: 1394/9/5
🌹علت شهادت: درگیری با اشرار - بابلسر-بهنمير🍃🌺🌸✨
🔹مامان جان دیشب یه خواب عجیبی دیدم، عادت داشت همیشه مرا با «جان» صدا می زد. موقع خداحافظی هم خودش را لوس می کرد و می گفت «فدات!.» نشستم مقابلش و گفتم: چه خوابی؟ خواب دیدم دمِ در با دوستام نشستم. یک دفعه دو تا فرشته از آسمون اومدن و منو با خودشون بردن. پرسیدم:« منو کجا می برین؟» گفتن: «به ما ندا رسیده که تو رو با خودمون ببریم » خیلی بالا رفتیم ، طوری که اصلا زمین معلوم نبود اما نمی دونم چی شد که دوباره دیدم منو بر می گردونن. باز پرسیدم: «چرا برگشتیم؟» یکی شون جواب داد: «به ما ندا رسید تورو ببریم پایین. هنوز موقعش نشده.» وقتی بلند شدم انگار روح در بدن نداشتم. خیلی سردم بود. دستی روی صورتش کشیدم و گفتم: «خیره ان شاالله» ولی تهِ دلم لرزید .
🌹شهید سیدمحمد عبدی
🌹شهادت: 1394/9/5
🌹علت شهادت: درگیری با اشرار - بابلسر-بهنمير🍃🌺🌸✨
۶.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.