برگی از تاریخ
#برگی_از_تاریخ
سالروز اعدام حلاج
در چنین روزی ۲۷ مارس سال ۹۲۲ میلادی
حسین ابن منصور معروف به «حلاّج»
صوفی، انقلابی، نویسنده، شاعر و آموزگار ایرانی به تصمیم وزیر المقتدر عباسی خلیفه وقت با شقاوت تمام در64 سالگی در بغداد به دار آویخته شد.
وی خواهان برابری اقتصادی اجتماعی مردم و ایجاد جامعه بدون طبقه و تبعیض بود.
حلاج دست به سفر های متعدد زد و از دریای سرخ تا خلیج بنگال را دیدن کرد و همه جا به آموزش افکار خود پرداخت.
او درباره افکار بودا، مانی و فلاسفه یونان باستان و نیز اندیشه های سوسیالیستی مزدک تحقیق و مطالعه کرد.
حلاج بر خلاف سایر اندیشمندان معاصر خود و قرون وسطی، تفکراتش را به میان تودهها برده بود و به همین سبب دشمنی مقامات وقت را نسبت به خود که از روشن شدن تودهها و وقوف آنان بر اهمیت و حقوق خود هراس داشتند برانگیخته بود.
حلاج که بسیاری از سالهای عمر را در شهرهای خوزستان اقامت کرده بود از جنبش هایی که ایرانیان بانی آنها بودند از جمله قرامطه حمایت کرد و با این عمل با سیاست خلفای وقت که بر پایه سیادت عربها در سرزمین های اسلامی قرار داشت مخالفت و مبارزه می کرد. به این دلایل، دستگاه خلافت عباسیان در پی فرصت بود تا حلاج را از میان بردارد و این فرصت با کودتایی که یاران او برضد خلیفه کردند فراهم آمد، ولی برای مجازات حلاج که هواداران فراوان داشت اتهامات مذهبی لازم بود.
نخست او را متهم کردند که حمله به خانه کعبه را که توسط قرامطه صورت گرفته بود تایید کرده است. حلاج در حال خلسه گفته بود که هرچه می گوید حقیقت است، و برای بیان این مطلب عبارت «انا الحق» را بکار برده بود.
دستگاه خلافت که او را یک خطر برای خود می پنداشت؛ این عبارت را شرک و کفر و ادعای خدا بودن عنوان داد، و حلاج را که در زندان بغداد بود، پس از شکنجه فراوان اعدام کرد.
گفته اند که پیش از اعدام، به حلاج یک هزار تازیانه زدند و دست و پایش را قطع کردند و او این شکنجهها را تحمل کرد و خم به ابرو نیاورد.
در برخی از تواریخ، روز اعدام حلاج «۲۶ مارس» نوشته شده است.
عطار نیشابوری:
زان می که خورد حلاج گر هر کسی بخوردی
بر دار صد هزاران برنا و پیر بودی
حافظ:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
محمد اقبال لاهوری:
کم نگاهان فتنهها انگیختند
بنده حق را بدار آویختند
آشکارا بر تو پنهان وجود
بازگو آخر گناه تو چه بود؟
ابوسعید ابوالخیر:
روزی که انالحق به زبان میآورد
منصور کجا بود خدا بود خدا
سالروز اعدام حلاج
در چنین روزی ۲۷ مارس سال ۹۲۲ میلادی
حسین ابن منصور معروف به «حلاّج»
صوفی، انقلابی، نویسنده، شاعر و آموزگار ایرانی به تصمیم وزیر المقتدر عباسی خلیفه وقت با شقاوت تمام در64 سالگی در بغداد به دار آویخته شد.
وی خواهان برابری اقتصادی اجتماعی مردم و ایجاد جامعه بدون طبقه و تبعیض بود.
حلاج دست به سفر های متعدد زد و از دریای سرخ تا خلیج بنگال را دیدن کرد و همه جا به آموزش افکار خود پرداخت.
او درباره افکار بودا، مانی و فلاسفه یونان باستان و نیز اندیشه های سوسیالیستی مزدک تحقیق و مطالعه کرد.
حلاج بر خلاف سایر اندیشمندان معاصر خود و قرون وسطی، تفکراتش را به میان تودهها برده بود و به همین سبب دشمنی مقامات وقت را نسبت به خود که از روشن شدن تودهها و وقوف آنان بر اهمیت و حقوق خود هراس داشتند برانگیخته بود.
حلاج که بسیاری از سالهای عمر را در شهرهای خوزستان اقامت کرده بود از جنبش هایی که ایرانیان بانی آنها بودند از جمله قرامطه حمایت کرد و با این عمل با سیاست خلفای وقت که بر پایه سیادت عربها در سرزمین های اسلامی قرار داشت مخالفت و مبارزه می کرد. به این دلایل، دستگاه خلافت عباسیان در پی فرصت بود تا حلاج را از میان بردارد و این فرصت با کودتایی که یاران او برضد خلیفه کردند فراهم آمد، ولی برای مجازات حلاج که هواداران فراوان داشت اتهامات مذهبی لازم بود.
نخست او را متهم کردند که حمله به خانه کعبه را که توسط قرامطه صورت گرفته بود تایید کرده است. حلاج در حال خلسه گفته بود که هرچه می گوید حقیقت است، و برای بیان این مطلب عبارت «انا الحق» را بکار برده بود.
دستگاه خلافت که او را یک خطر برای خود می پنداشت؛ این عبارت را شرک و کفر و ادعای خدا بودن عنوان داد، و حلاج را که در زندان بغداد بود، پس از شکنجه فراوان اعدام کرد.
گفته اند که پیش از اعدام، به حلاج یک هزار تازیانه زدند و دست و پایش را قطع کردند و او این شکنجهها را تحمل کرد و خم به ابرو نیاورد.
در برخی از تواریخ، روز اعدام حلاج «۲۶ مارس» نوشته شده است.
عطار نیشابوری:
زان می که خورد حلاج گر هر کسی بخوردی
بر دار صد هزاران برنا و پیر بودی
حافظ:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
محمد اقبال لاهوری:
کم نگاهان فتنهها انگیختند
بنده حق را بدار آویختند
آشکارا بر تو پنهان وجود
بازگو آخر گناه تو چه بود؟
ابوسعید ابوالخیر:
روزی که انالحق به زبان میآورد
منصور کجا بود خدا بود خدا
۱.۳k
۰۸ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.