در زمان عمر بن الخطاب پس از فتح ایران، وقتی شهربانو به عن
در زمان عمر بن الخطاب پس از فتح ایران، وقتی شهربانو به عنوان اسیر جنگی به همراه دیگر زنان ایرانی به مدینه آورده شد، همه ی زنان مدینه برای دیدن دختر زیبا روی ایرانی جمع شدند، اسرا به مسجد آورده شدند.
عمر نیز برای دیدن شهربانو کنجکاو شد، که با عتاب او روبرو شد.
شهربانو به او گفت: "سیاه باد روزگار هرمز، که تو بر دخترش دست دراز کنی."
عمر بر آشفته شد و خواست با تازیانه او را بزند که امیرالمومنین علی علیه السلام مانع شد و به عمر گفت: چکارش داری؟!!
عمر گفت : ندیدی به من دشنام داد؟!!
علی علیه السلام فرمود: تو که زبان او را نمیدانی، چگونه دانستی که به تو دشنام داده است؟
سپس فرمود: مگر نمیدانی که دختران و زنان پادشاهان را به کنیزی و اسارت نمیگیرند؟!
او را آزاد کن و به او بگو تا خود همسری بگزیند و مهریه ی او را نیز از بیت المال بده.
عمر نیز چنین کرد .
شهربانو پس از آزادی، نگاهی به افراد حاضر در مسجد کرد و با دست، حسین بن علی علیه السلام را نشان داد.
هلهله ی زنان بالا رفت و گفتند که زیباترین دختر ایران، جوانمردترین و افضل جوانان عرب را انتخاب کرد.
سپس علی علیه السلام به نزد حسین علیه السلام رفت و فرمود: این زن با سعادت و با اصالت را بزرگ دار و به او احترام و نیکی کن که او مادر ذریه ی من است.
تاریخ یعقوبی . ص 303
جلاءالعیون . ج 2 . ص 831
ارشاد مفید . ج2 . ص 137
بله..... امام حسین علیه السلام، داماد ایران است . داماد یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی و امام سجاد علیه السلام فرزند شهربانو و نوه ی یزدگرد است و ادامه ی ذریه ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از دامان این زن ایرانی بوجود آمدند.
البته معنای این نیست که ارادت ما ایرانیها به امام حسین و اهل بیت علیهم السلام بدین سبب است، بلکه جوابی کوتاه است به کسانی است که ادعای ایرانی بودن و آریایی اندیشیدن دارند.
دختر فرزانه ی پادشاه قدرتمند ایران، حسین علیه السلام را برای خود برگزید.
گویند "حر بن یزید ریاحی" اولین کسی بود که آب را به روی امام بست و اولین کسی شد که خونش را برای او داد.
"عمر سعد" هم اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد!
کی میداند آخر کارش به کجا میرسد؟
دنیا دار ابتلاست.
با هر امتحانی چهرهای از ما آشکار میشود، چهرهای که گاهی خودمان را شگفتزده میکند.
چطور میشود در این دنیا بر کسی خرده گرفت و خود را ندید؟
میگویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی که نمیشود به عبادتت، به تقربت، به جایگاهت اطمینان کنی.
خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است.
شاید به همین دلیل است که سفارش شده، وقتی حال خوبی داری و میخواهی دعا کنی، یادت نرود "عافیت" و "عاقبت به خیریات" را بطلبی.
عمر نیز برای دیدن شهربانو کنجکاو شد، که با عتاب او روبرو شد.
شهربانو به او گفت: "سیاه باد روزگار هرمز، که تو بر دخترش دست دراز کنی."
عمر بر آشفته شد و خواست با تازیانه او را بزند که امیرالمومنین علی علیه السلام مانع شد و به عمر گفت: چکارش داری؟!!
عمر گفت : ندیدی به من دشنام داد؟!!
علی علیه السلام فرمود: تو که زبان او را نمیدانی، چگونه دانستی که به تو دشنام داده است؟
سپس فرمود: مگر نمیدانی که دختران و زنان پادشاهان را به کنیزی و اسارت نمیگیرند؟!
او را آزاد کن و به او بگو تا خود همسری بگزیند و مهریه ی او را نیز از بیت المال بده.
عمر نیز چنین کرد .
شهربانو پس از آزادی، نگاهی به افراد حاضر در مسجد کرد و با دست، حسین بن علی علیه السلام را نشان داد.
هلهله ی زنان بالا رفت و گفتند که زیباترین دختر ایران، جوانمردترین و افضل جوانان عرب را انتخاب کرد.
سپس علی علیه السلام به نزد حسین علیه السلام رفت و فرمود: این زن با سعادت و با اصالت را بزرگ دار و به او احترام و نیکی کن که او مادر ذریه ی من است.
تاریخ یعقوبی . ص 303
جلاءالعیون . ج 2 . ص 831
ارشاد مفید . ج2 . ص 137
بله..... امام حسین علیه السلام، داماد ایران است . داماد یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی و امام سجاد علیه السلام فرزند شهربانو و نوه ی یزدگرد است و ادامه ی ذریه ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از دامان این زن ایرانی بوجود آمدند.
البته معنای این نیست که ارادت ما ایرانیها به امام حسین و اهل بیت علیهم السلام بدین سبب است، بلکه جوابی کوتاه است به کسانی است که ادعای ایرانی بودن و آریایی اندیشیدن دارند.
دختر فرزانه ی پادشاه قدرتمند ایران، حسین علیه السلام را برای خود برگزید.
گویند "حر بن یزید ریاحی" اولین کسی بود که آب را به روی امام بست و اولین کسی شد که خونش را برای او داد.
"عمر سعد" هم اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد!
کی میداند آخر کارش به کجا میرسد؟
دنیا دار ابتلاست.
با هر امتحانی چهرهای از ما آشکار میشود، چهرهای که گاهی خودمان را شگفتزده میکند.
چطور میشود در این دنیا بر کسی خرده گرفت و خود را ندید؟
میگویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی که نمیشود به عبادتت، به تقربت، به جایگاهت اطمینان کنی.
خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است.
شاید به همین دلیل است که سفارش شده، وقتی حال خوبی داری و میخواهی دعا کنی، یادت نرود "عافیت" و "عاقبت به خیریات" را بطلبی.
۱.۵k
۰۶ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.