در کنجِ کافه ای شلوغ
در کنجِ کافه ای شلوغ
دختری سیگار به لب
خیره به صندلیِ خالیِ رو به رو
آرام گریه می کرد!
کسی همراهش نبود.
او با خاطرات آمده بود....
دختری سیگار به لب
خیره به صندلیِ خالیِ رو به رو
آرام گریه می کرد!
کسی همراهش نبود.
او با خاطرات آمده بود....
۸۲۶
۰۴ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.