امام خمینی معجزه عشق ندانی تو ، زلیخا داند
ناله زد دوست که راز دل او پیدا شد
پیش رندان خرابات چه سان رسوا شد
خواستم راز دلم پیش خودم باشد و بس
در میخانه گشودند و چنین غوغا شد
سر خم را بگشایید که یار آمده است
مژده ای میکده، عیش ازلی بر پا شد
سر زلف تو بنازم که به افشاندن آن
ذره خورشید شد و قطره همی دریا شد
لب گشودی و ز می گفتی و میخواره شدی
پیش ساقی، همه اسرار جهان افشا شد
گویی از کوچه میخانه گذر کرده، مسیح
که به درگاه خداوند بلند آوا شد
معجزه عشق ندانی تو ، زلیخا داند
که بَرش یوسف محبوب، چنان زیبا شد
#امام_خمینی #معجزه#عشق#شعر#و#غزل
پیش رندان خرابات چه سان رسوا شد
خواستم راز دلم پیش خودم باشد و بس
در میخانه گشودند و چنین غوغا شد
سر خم را بگشایید که یار آمده است
مژده ای میکده، عیش ازلی بر پا شد
سر زلف تو بنازم که به افشاندن آن
ذره خورشید شد و قطره همی دریا شد
لب گشودی و ز می گفتی و میخواره شدی
پیش ساقی، همه اسرار جهان افشا شد
گویی از کوچه میخانه گذر کرده، مسیح
که به درگاه خداوند بلند آوا شد
معجزه عشق ندانی تو ، زلیخا داند
که بَرش یوسف محبوب، چنان زیبا شد
#امام_خمینی #معجزه#عشق#شعر#و#غزل
۱۴.۲k
۲۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.