-ادامشو تو بگو
-ادامشو تو بگو
با سردرد شدیدی چشماتو باز میکنی و صدای جیغ و داد چند مرد و زن بین فضا اکو میشه تنها چیزی که یادت میاد خوردن مقدار زیادی مشروب و بیهوش شدنت کنار آدمی بود که به تازگی باهاش آشنا شدی بودی . به دستت که به نرده های تخت بسته شده بود خیره میمونی و تازه میفهمی رفیقت عضو باند مافیای اعضای بدن بوده و توهم مثل مقتولای دیگه گیرش افتادی . چندتا دکتر با چهره های پوشیده بالای سرت میان و بعد از چک کردن وضعیتت با صدای آروم بهمدیگه میگن که فردا زمان عملت فرا میرسه .
شب میشه و کل سالن توی سکوت فرو میره ..
---ادامشو تو بگو
با سردرد شدیدی چشماتو باز میکنی و صدای جیغ و داد چند مرد و زن بین فضا اکو میشه تنها چیزی که یادت میاد خوردن مقدار زیادی مشروب و بیهوش شدنت کنار آدمی بود که به تازگی باهاش آشنا شدی بودی . به دستت که به نرده های تخت بسته شده بود خیره میمونی و تازه میفهمی رفیقت عضو باند مافیای اعضای بدن بوده و توهم مثل مقتولای دیگه گیرش افتادی . چندتا دکتر با چهره های پوشیده بالای سرت میان و بعد از چک کردن وضعیتت با صدای آروم بهمدیگه میگن که فردا زمان عملت فرا میرسه .
شب میشه و کل سالن توی سکوت فرو میره ..
---ادامشو تو بگو
۲.۰k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.