چای می نوشیدم

چای می نوشیدم...
یکباره دلتنگش شدم..
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد..
همه با تعجب نگاهم کردند...!!
لبخند تلخی زدم وگفتم:
«چقدر داغ بود»
دیدگاه ها (۳)

گفتند فدای سرتاین نشد یکی دیگرولی هیچکدام نمیدانستنداین که ر...

هیچ کس به عشق معتقد نیست همه می‌گویندفراموش می‌کنی من لبخن...

این هم خوشکل عموش...کامنت بزارین این پسره یا دختر...

یک روزاز دور دست می آییآن روز من پایِ نزدیک شدن ندارم ... !

شوهر دو روزه. پارت۷۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط