KHASHAYAR

◀KHASHAYAR▶:
می‌ترسم یه روز از خواب پاشم و دیگه نداشته باشمت . مثلِ تمامِ اون چیزایی که یه روز از خواب پاشدم و دیگه نداشتمشون . من می‌ترسم . اما تو نمیفهمی . تو حالِ کسی رو که تمامِ زندگیشُ ترسیده نمیفهمی.((((نمی‌فهمی رو دورِ تکرارِ یه سری اتفاقِ مزخرف بودن چه حسی داره ))))))). حتی نمی‌فهمی بعضی وقتا چقدر دوست‌داشتنی به نظر میای ؛ به اندازهٔ تمام چیزای خوبی که یه روز آرزوم بودن . خنده‌هات ، لعنتی! تو حتی نمی‌فهمی مجنون شدن چه دنیاییِ . که وقتی می‌خندی دوست دارم زمان و مکان به هم قفل شن که هی نگات کنم و نگات کنم و نگات کنم . شاید نباید هیچکدوم از اینا رو می‌گفتم . شاید نباید هیچکدوم از اینا رو میدونستی . شاید توام از اینکه دیوونتم بترسی . مثلِ من که از رفتنت می‌ترسم . اما ببین .. من بی‌آزارترینم ؛ باورم کن . حداقل تو باورم کن ..!
دیدگاه ها (۳)

‏درجه‌ای وحشتناک‌تر و هولناک‌تر از «نفهمیدن» هم وجود دارد؛‏و...

انسان ها شبیه هم عمر نمی کنندیکی زندگی می کند، یکی تحملانسان...

jooon

خعععلی س *سیه :-))

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

اینا چقدر نفهمنداون از مردک مثلا دکتر نبی مدیر کارخانه عرشیا...

سه پارتی (تهیونگ در آغوش تو ) پارت سه ( پارت آخر )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط