ve

ـــ♥️ــ ـℓσveـ ــ ــ ـ

وقتی
#طوفان سرخ لبانت
بر پاییز زرد #گونه هایم می تازد
#من بی محابا
بر جنگل #آغوشت
هجوم می آورم و
خودم را در لابه لای #بازوانت
از هجوم #سرمای تنهایی
مصون می دارم
وقتی #لب هایت را به نشان_عشق
روی #لب هایم می گذاری
درون چشم هایت
#خیره می شوم و می گویم
دوستت دارم
برای #من
#طلوع چشم های زیبای #توووو
#شروع قصه #شیرین_عشق است

#امیر_عباس_خالق_وردی
#زیبا
دیدگاه ها (۱)

خواب دیدم نیستی،تعبیرآمدمیرسی!هرچه من دیوانه بودم،ابن سیرین ...

آغوش بگشاتن وحشی گداخته ام رادر میانه ے بازوانترام ڪن آرام ڪ...

ماه منی  همدم و همراه منی    /دوستت دارم توهم خاطر خواه منی؟...

گیسوی سیاه تو به شب می ماند                                 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط