خیابان ها را که بنگری پر است از موجوداتی به نام {انسان}.
خیابان ها را که بنگری پر است از موجوداتی به نام {انسان}.
زنانی که چه راحت خود را اسباب سرگرمی نگاه نامردان کرده اند
و چقدر به دور از انسانیت خود را جست و جو می کنند.انگار زهرا و زینب را نمی شناسند،
و مردانی از تبار خاموشی که غیرتشان در خواب زمستانی فرو رفته و همچنان دور از گرمای خون حسین روزگار می گذرانند..
چه بازی زیبایی، دوسر باخت است.
مردها انگار نام علی را نشیده اند و انگار نام عباس به گوششان نخورده.
پیاده رو ها باریک اند و ازدحام جمعیت زیاد و چه صحنه ی نمایشی ساخته اند این انسان نماها..{نمایش ارزش فروشی}..
و نمی بینند نخ هایی که از دست ها و پاها و سرهاشان آویزان است.
و براستی کارگردان این نمایش کیست؟
دخترکان نازهایشان را به خیابان آورده اند
و پسرکان نیازهایشان را
و اینان چقدر از حسین دورند و چه ساده علی را گم کرده اند.و در این میان تکلیف ما چیست؟
زنانی که چه راحت خود را اسباب سرگرمی نگاه نامردان کرده اند
و چقدر به دور از انسانیت خود را جست و جو می کنند.انگار زهرا و زینب را نمی شناسند،
و مردانی از تبار خاموشی که غیرتشان در خواب زمستانی فرو رفته و همچنان دور از گرمای خون حسین روزگار می گذرانند..
چه بازی زیبایی، دوسر باخت است.
مردها انگار نام علی را نشیده اند و انگار نام عباس به گوششان نخورده.
پیاده رو ها باریک اند و ازدحام جمعیت زیاد و چه صحنه ی نمایشی ساخته اند این انسان نماها..{نمایش ارزش فروشی}..
و نمی بینند نخ هایی که از دست ها و پاها و سرهاشان آویزان است.
و براستی کارگردان این نمایش کیست؟
دخترکان نازهایشان را به خیابان آورده اند
و پسرکان نیازهایشان را
و اینان چقدر از حسین دورند و چه ساده علی را گم کرده اند.و در این میان تکلیف ما چیست؟
۲۲۳
۱۵ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.