«عشق پولی پارت۶۲»
«عشق پولی پارت۶۲»
پرستارا اومدن و جیمینو بردن داخل ی اتاق ا.ت با صدای بلند گریه میکرد صورتش سفید و چشماش قرمز شده بودو میترسید دستاش عرق کرده بود ولی سرده سرد بود و پرستار اومد
+خانوممم چی شدهه ینی چی چرا اومد و بیهوش شد ینی چی چی چی چیشده ها؟
پرستار. خانم اروم باشید از خستگی بیهوش شده شماهم میتونید برید پیشش
با این حرف پرستار ا.ت اروم گرفت رفت و صورت بی جون جیمینو نوازش میکرد ک بهوش اومد
_ا.تم کابوس خیلی بدی.... هه هیون چطوره
+بهتر شده و بردنش ت ی اتاق معمولی و بهش سرم ژدن فردا مرخص میشه هوانگ سو پیششه ت یکم بخواب چیزی شد بهت میگم
_نن نن من باید برم پیش برادرم نمیشه
جیمین سرمای ویتامینی ک توی دستش بودو کندو رفت ت اتاقی ک هیون بود دستش خون میومد ا.ت چسب زخم اوردو گذاشت رو دستش خونای روی دستش خشک شدن هوانگ سو بی جون هیونو نکاه میکرد یاد اون دوره ای ک هیون بخاطرش کتک میخوردو بیهوش میشد میوفتاد
هیون کمکم چشماشو باز کرد جیمینو دید ک رو زمین نشسته با دستی ک خون روش خشک شده دستاشو گرفته و چشماشو بسته و داره یاهات اروم حرف میزنه هوانگ سو رو دید ک داشت نگاهت میکردو باورش نمیشد ک بهوش اومدی و فکمیکرد داره اشتباه میبینه و ا.ت هم کنارجیمین بودو سرش روی تختت
هوانک سو. ععع هیون هیونن بهوش اومددد هیوننن حالت چطوره پرستارررر پرستارررر...
پرستارا اومدن و جیمینو بردن داخل ی اتاق ا.ت با صدای بلند گریه میکرد صورتش سفید و چشماش قرمز شده بودو میترسید دستاش عرق کرده بود ولی سرده سرد بود و پرستار اومد
+خانوممم چی شدهه ینی چی چرا اومد و بیهوش شد ینی چی چی چی چیشده ها؟
پرستار. خانم اروم باشید از خستگی بیهوش شده شماهم میتونید برید پیشش
با این حرف پرستار ا.ت اروم گرفت رفت و صورت بی جون جیمینو نوازش میکرد ک بهوش اومد
_ا.تم کابوس خیلی بدی.... هه هیون چطوره
+بهتر شده و بردنش ت ی اتاق معمولی و بهش سرم ژدن فردا مرخص میشه هوانگ سو پیششه ت یکم بخواب چیزی شد بهت میگم
_نن نن من باید برم پیش برادرم نمیشه
جیمین سرمای ویتامینی ک توی دستش بودو کندو رفت ت اتاقی ک هیون بود دستش خون میومد ا.ت چسب زخم اوردو گذاشت رو دستش خونای روی دستش خشک شدن هوانگ سو بی جون هیونو نکاه میکرد یاد اون دوره ای ک هیون بخاطرش کتک میخوردو بیهوش میشد میوفتاد
هیون کمکم چشماشو باز کرد جیمینو دید ک رو زمین نشسته با دستی ک خون روش خشک شده دستاشو گرفته و چشماشو بسته و داره یاهات اروم حرف میزنه هوانگ سو رو دید ک داشت نگاهت میکردو باورش نمیشد ک بهوش اومدی و فکمیکرد داره اشتباه میبینه و ا.ت هم کنارجیمین بودو سرش روی تختت
هوانک سو. ععع هیون هیونن بهوش اومددد هیوننن حالت چطوره پرستارررر پرستارررر...
۳.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.