حقیقت داشت
حقیقت داشت
ترسیده بودم !
من از تمام جمعه هایی که
رویای بودنت
شبیهِ بغضی موزون
هوای خانه را تبدار میکرد،
ترسیده بودم !
دچارِ سردی چشمهای تو
از خوابِ آرامِ کلاغی بر درخت
از گفتگوی باران و پاییز و پنجره
از همهمه ی غروب و غربت و خیابان
از خودم ...
ترسیده بودم !
ماه بر بلندی آسمان
یک شبِ خسته در جریان
در تصورِ جاده !
کسی از مجاورتِ آبیِ آرامِ دریا میآید ...
من سخت ترسیدهام !
بیا ....
ترسیده بودم !
من از تمام جمعه هایی که
رویای بودنت
شبیهِ بغضی موزون
هوای خانه را تبدار میکرد،
ترسیده بودم !
دچارِ سردی چشمهای تو
از خوابِ آرامِ کلاغی بر درخت
از گفتگوی باران و پاییز و پنجره
از همهمه ی غروب و غربت و خیابان
از خودم ...
ترسیده بودم !
ماه بر بلندی آسمان
یک شبِ خسته در جریان
در تصورِ جاده !
کسی از مجاورتِ آبیِ آرامِ دریا میآید ...
من سخت ترسیدهام !
بیا ....
- ۱۲.۷k
- ۲۲ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط