در محفل خود راه مده همچو منی را

در محفل خود راه مده همچو منی را
افسرده دل افسرده کند انجمنی را
ما افسرده دلان ساکن کوی غم و دردیم
در عشق شکست خورده ولی توبه نکردیم
پاییز شد و برگ دلم رو به خزان است
افسردگیش در دل عشاق عیان است
در محفل شادان نبود جای غریبان
غم بود رفیقم بخدا عین طبیبان
افسرده دلان را تو مکن دور از این پس
آنرا که دل افسره بود دادرسی هست
بی شک همگان در گرو یار نشستیم
اما دل افسرده دلان را نشکستیم مولانا
دیدگاه ها (۱)

دنیای خدا زیباستخرابش نکنیم

دنبال من می‌گردی و حاصل ندارداین موج عاشق کار با ساحل نداردب...

.ماجرای من و تو، باورِ باورها نیستماجراییست که در حافظهِ دنی...

.بگو دوستت دارم تا زیبائیم افزون شودکه بدون عشق تو زیبا نخوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط