تو را به خاطرات نمی سپارم
تو را به خاطرات نمیسپارم
همواره بوده ای
همیشه کنارِ من هستی
این کوچه ی خلوتِ خاکی ... یعنی تو
درختهای کهنسالِ این خیابان ... یعنی تو
شبهایِ پر ستاره و بی ستاره ... یعنی تو
با صدایِ تو آمیخته است
صدایِ بالِ کبوترهایِ همسایه
صدایِ بوقِ ماشین ها
صدایِ ظرف شستنِ مادرم
صدایِ دربهای که بسته میشوند
پنجرههایی که باز میشوند
صدایِ مردمِ کوچه و بازار
تو از گلویِ دنیا با من حرف میزنی
تو از هر گوشه ی این شهر مرا میخوانی
غروب که میشود
رویِ همان نیمکتِ همیشگی
زیر همان درختِ پیر
کنارم مینشینی
و با صدای سه تارِ پیرمردِ دوره گرد
نجوا میکنی
من خاطره نیستم
همواره بوده ام
همیشه در کنارت هستم
#نیکی_فیروزکوهی
💐
همواره بوده ای
همیشه کنارِ من هستی
این کوچه ی خلوتِ خاکی ... یعنی تو
درختهای کهنسالِ این خیابان ... یعنی تو
شبهایِ پر ستاره و بی ستاره ... یعنی تو
با صدایِ تو آمیخته است
صدایِ بالِ کبوترهایِ همسایه
صدایِ بوقِ ماشین ها
صدایِ ظرف شستنِ مادرم
صدایِ دربهای که بسته میشوند
پنجرههایی که باز میشوند
صدایِ مردمِ کوچه و بازار
تو از گلویِ دنیا با من حرف میزنی
تو از هر گوشه ی این شهر مرا میخوانی
غروب که میشود
رویِ همان نیمکتِ همیشگی
زیر همان درختِ پیر
کنارم مینشینی
و با صدای سه تارِ پیرمردِ دوره گرد
نجوا میکنی
من خاطره نیستم
همواره بوده ام
همیشه در کنارت هستم
#نیکی_فیروزکوهی
💐
۳۶۱
۱۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.