وقتی عاشق شوهر خواهرتی
وقتی عاشق شوهر خواهرتی
part²¹
رفتم تو اشپزخونه و مشغول درست کردن ناهار شدم
مشغول درست کردن گیمباپ شدم
ظرف گیمباپ رو برداشتمو پاکت ازمایشمو گذاشتم وسط ظرف و روشو با گیمباپ پر کردم تا نشون داده نشه
به ساعت نگاه کردم12بود جیمین گفت امروز جلسه داره برای همینم ساعت 1 میاد خونه برای اینکه همچی اماده باشه میزو چیدمو رفتم تو اتاق مشترکمون با جیمین تا اماده بشم در کمدمو باز کردم و کراپ چوکر سفیدم به همراه دامن مشکی بالای زانوم رو بیرون کشیدم
کفشای پاشنه بلند مشکیمو پوشیدمو موهامو باز گذاشتم
ارایش نکردم فقط به لبام تینت زدم
ساعت1بودو دیگه الانا بود که جیمین بیاد
رفتم طبقه پایین نشستم رو مبل
بعد 10 مین زنگ در به صدا دراومد
رفتم درو باز کردن
ا/ت: سلام عشقم خسته نباشی
جیمین: سلام خانم خوشگلم مرسی عزیزم
ا/ت: کتتو بده من جیمین
کتشو اویزون کردم که جیمین گفت
جیمین: به به چه کرده خانمم
ا/ت: عشقم برو دستاتو بشور بیا بشین غذا بخوریم
جیمین باشه ای گفت و رفت
منم نشستم پشت میز منتظرش موندم تا بیاد خیلی کنجکاو بودم عکس العمل جیمین رو نسبت به پدر شدنش ببینم
جیمین اومد و نشست پشت میز
جیمین: شروع نکردی عشقم؟
ا/ت: نه منتظر تو بودم
جیمین لبخندی زدو خواست برای خودش گیمباپ برداره که گفت
جیمین: این چیه؟
چاپستیک و گذاشت تو بشقابش و با دست پاکتو گرفت گفت
جیمین: این پاکت چیه؟
ا/ت: بازش کن ببین چیه...
میشه لایک کنین خیلی زحمت کشیدم🥺
part²¹
رفتم تو اشپزخونه و مشغول درست کردن ناهار شدم
مشغول درست کردن گیمباپ شدم
ظرف گیمباپ رو برداشتمو پاکت ازمایشمو گذاشتم وسط ظرف و روشو با گیمباپ پر کردم تا نشون داده نشه
به ساعت نگاه کردم12بود جیمین گفت امروز جلسه داره برای همینم ساعت 1 میاد خونه برای اینکه همچی اماده باشه میزو چیدمو رفتم تو اتاق مشترکمون با جیمین تا اماده بشم در کمدمو باز کردم و کراپ چوکر سفیدم به همراه دامن مشکی بالای زانوم رو بیرون کشیدم
کفشای پاشنه بلند مشکیمو پوشیدمو موهامو باز گذاشتم
ارایش نکردم فقط به لبام تینت زدم
ساعت1بودو دیگه الانا بود که جیمین بیاد
رفتم طبقه پایین نشستم رو مبل
بعد 10 مین زنگ در به صدا دراومد
رفتم درو باز کردن
ا/ت: سلام عشقم خسته نباشی
جیمین: سلام خانم خوشگلم مرسی عزیزم
ا/ت: کتتو بده من جیمین
کتشو اویزون کردم که جیمین گفت
جیمین: به به چه کرده خانمم
ا/ت: عشقم برو دستاتو بشور بیا بشین غذا بخوریم
جیمین باشه ای گفت و رفت
منم نشستم پشت میز منتظرش موندم تا بیاد خیلی کنجکاو بودم عکس العمل جیمین رو نسبت به پدر شدنش ببینم
جیمین اومد و نشست پشت میز
جیمین: شروع نکردی عشقم؟
ا/ت: نه منتظر تو بودم
جیمین لبخندی زدو خواست برای خودش گیمباپ برداره که گفت
جیمین: این چیه؟
چاپستیک و گذاشت تو بشقابش و با دست پاکتو گرفت گفت
جیمین: این پاکت چیه؟
ا/ت: بازش کن ببین چیه...
میشه لایک کنین خیلی زحمت کشیدم🥺
۵.۴k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.