از دوانه ا پرسدند چه س را بشتر دوست دار
از ديوانه اي پرسيدند : چه كسي را بيشتر دوست داري ؟
ديوانه خنديد و گفت " عشقم " را ...
گفتند : "عشقت" كيست ؟؟ گفت ؛ "عشقي" ندارم !!
خنديدند و گفتند براي " عشقت " حاضري چه كارها كني ....؟
گفت : مانند عاقلا نميشوم ، نامردي نمي كنم ...، خيانت نميكنم...
دور نميزنم ... وعده سر خرمن نميدهم... دروغ نميگويم .. خيانت نميكنم ..
و دوستش خواهم داشت. تنهايش نميگذارم ، ميپرستمش ...
بي وفايي نميكنم ، با او مهربان خواهم بود . .
برايش فداكاري خواهم كرد.. ناراحت و نگرانش نميكنم ... غمخوارش ميشوم ...
گفتند : ولي اگر تنهايت گذاشت ...، اگر دوستت نداشت..،
اگر نامردي كرد ، اگر بي وفا بود ..
اگر تركت كرد چه ...؟
اشك بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اينگونه نبود كه
من " ديوانه" نميشدم
ديوانه خنديد و گفت " عشقم " را ...
گفتند : "عشقت" كيست ؟؟ گفت ؛ "عشقي" ندارم !!
خنديدند و گفتند براي " عشقت " حاضري چه كارها كني ....؟
گفت : مانند عاقلا نميشوم ، نامردي نمي كنم ...، خيانت نميكنم...
دور نميزنم ... وعده سر خرمن نميدهم... دروغ نميگويم .. خيانت نميكنم ..
و دوستش خواهم داشت. تنهايش نميگذارم ، ميپرستمش ...
بي وفايي نميكنم ، با او مهربان خواهم بود . .
برايش فداكاري خواهم كرد.. ناراحت و نگرانش نميكنم ... غمخوارش ميشوم ...
گفتند : ولي اگر تنهايت گذاشت ...، اگر دوستت نداشت..،
اگر نامردي كرد ، اگر بي وفا بود ..
اگر تركت كرد چه ...؟
اشك بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اينگونه نبود كه
من " ديوانه" نميشدم
- ۲۹۶
- ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط