🍀 خدایی را که نبینم نمی پرستم🍀
🍀 خدایی را که نبینم نمی پرستم🍀
امیر مؤ منان در مسجد کوفه ، بالای منبر خطبه می خواند. مردی برخاست که به او ذعلب می گفتند، دارای زبانی بلیغ در خطبه و قلبی شجاع بود. گفت : ای امیر مؤ منان ! آیا پروردگارت را دیده ای ؟
حضرت فرمود: وای بر تو ای ذعلب ! من خدایی را که نبینم ، نمی پرستم .
پرسید: ای امیر مؤ منان ! پس چگونه او را دیده ای ؟
فرمود: وای بر تو ای ذعلب ! دیدگان با مشاهده او را نمی بینند، ولی قلبها با حقایق ایمان او را می بینند. وای بر تو ای ذعلب ! خدای من چنان لطیف است که لطفش به وصف در نمی آید و چنان عظیم است که با عظمت وصف نمی گردد و چنان بزرگ کبریاست که با بزرگی وصف نمی شود. در جلالت چنان جلیل است که با غلظت وصف نمی شود. قبل از هر چیز است و نمی شود گفت : پیش از چیزی است . بعد از هر چیز است و نمی شود به او بعد گفت . اشیاء را خواسته ، اما نه با همت . درک کرده است ، اما نه با خدعه . در همه اشیاست ، اما با آنها مخلوط نیست و از آنها هم جدا نیست . ظاهر است ، نه به شکل مباشرت . متجلّی است ، نه با دیدن . دور است ، نه با مسافت . قریب است نه با نزدیک شدن ، لطیف است ، نه با جسم داشتن . موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب تقدیر است ، نه با حرکت . زیاد می شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با آلتی . بیناست ، نه با اءداتی . اماکن حاوی او نمی شوند و اوقات او را شامل نمی گردند صفات او را محدود نمی کنند و خواب او را نمی گیرد. هستی او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش از ابتدا پیشی گرفته است . با خلق مشاعر فهمیده می شود که کسی برای او مشاعر قرار نداده و با تجهیز جواهر فهمیده می شود که جوهر ندارد و با ضد قرار دادن میان اشیا فهمیده می شود که او ضد ندارد و با خلق تقارن میان اشیا فهمیده می شود که او قرین ندارد. نور را ضد ظلمت قرار داده است و خشکی را ضد تری و زبر را ضد نرمی ، و سردی را ضد گرمی متباین ها را با هم جمع کرده و میان چیزهای نزدیک ، دوری افکنده است که با تفریق ، بر مفرّق و با تاءلیف ، بر مؤ لف دلالت می کند. و این سخن خدای تعالی است : ((و من کل شی ء خلقنا زوجین لعلّکم تذکرون )).
میان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود که او قبل و بعدی ندارد و موجودات با غرایزشان گواهند که آفریننده غریزه آنها، غریزه ندارد و با موقّت بودنشان اعلام می کنند که برای قرار دهنده وقت آنها وقتی نیست . میان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود میان او و خلقش حجابی نیست . پروردگار است ، بدون این که خود پروردگاری داشته باشد و اله است ، بدون این که خود الهی داشته باشد. عالم است ، بدون این که معلوم باشد. سمیع است ، بدون این که مسموع باشد)).
منبع: حول الرویة ، ص 123 - 121. #علامه_حسنزاده #شهود
امیر مؤ منان در مسجد کوفه ، بالای منبر خطبه می خواند. مردی برخاست که به او ذعلب می گفتند، دارای زبانی بلیغ در خطبه و قلبی شجاع بود. گفت : ای امیر مؤ منان ! آیا پروردگارت را دیده ای ؟
حضرت فرمود: وای بر تو ای ذعلب ! من خدایی را که نبینم ، نمی پرستم .
پرسید: ای امیر مؤ منان ! پس چگونه او را دیده ای ؟
فرمود: وای بر تو ای ذعلب ! دیدگان با مشاهده او را نمی بینند، ولی قلبها با حقایق ایمان او را می بینند. وای بر تو ای ذعلب ! خدای من چنان لطیف است که لطفش به وصف در نمی آید و چنان عظیم است که با عظمت وصف نمی گردد و چنان بزرگ کبریاست که با بزرگی وصف نمی شود. در جلالت چنان جلیل است که با غلظت وصف نمی شود. قبل از هر چیز است و نمی شود گفت : پیش از چیزی است . بعد از هر چیز است و نمی شود به او بعد گفت . اشیاء را خواسته ، اما نه با همت . درک کرده است ، اما نه با خدعه . در همه اشیاست ، اما با آنها مخلوط نیست و از آنها هم جدا نیست . ظاهر است ، نه به شکل مباشرت . متجلّی است ، نه با دیدن . دور است ، نه با مسافت . قریب است نه با نزدیک شدن ، لطیف است ، نه با جسم داشتن . موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب تقدیر است ، نه با حرکت . زیاد می شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با آلتی . بیناست ، نه با اءداتی . اماکن حاوی او نمی شوند و اوقات او را شامل نمی گردند صفات او را محدود نمی کنند و خواب او را نمی گیرد. هستی او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش از ابتدا پیشی گرفته است . با خلق مشاعر فهمیده می شود که کسی برای او مشاعر قرار نداده و با تجهیز جواهر فهمیده می شود که جوهر ندارد و با ضد قرار دادن میان اشیا فهمیده می شود که او ضد ندارد و با خلق تقارن میان اشیا فهمیده می شود که او قرین ندارد. نور را ضد ظلمت قرار داده است و خشکی را ضد تری و زبر را ضد نرمی ، و سردی را ضد گرمی متباین ها را با هم جمع کرده و میان چیزهای نزدیک ، دوری افکنده است که با تفریق ، بر مفرّق و با تاءلیف ، بر مؤ لف دلالت می کند. و این سخن خدای تعالی است : ((و من کل شی ء خلقنا زوجین لعلّکم تذکرون )).
میان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود که او قبل و بعدی ندارد و موجودات با غرایزشان گواهند که آفریننده غریزه آنها، غریزه ندارد و با موقّت بودنشان اعلام می کنند که برای قرار دهنده وقت آنها وقتی نیست . میان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود میان او و خلقش حجابی نیست . پروردگار است ، بدون این که خود پروردگاری داشته باشد و اله است ، بدون این که خود الهی داشته باشد. عالم است ، بدون این که معلوم باشد. سمیع است ، بدون این که مسموع باشد)).
منبع: حول الرویة ، ص 123 - 121. #علامه_حسنزاده #شهود
۷۸۴
۲۳ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.