ازعشق پَرواكردنش رادوست دارم

ازعشق پَرواكردنش رادوست دارم
امروزوفرداكردنش رادوست دارم

ازچشمهايش عشق راخواندم وليكن
انكاروحاشاكردنش رادوست دارم 

ابري شدن درروزهاي آفتابي
بي طاقتي،تاكردنش رادوست دارم 

ازپشت ِ سيم ِ خاردار ِ روي ِ ديوار
تنهاتماشاكردنش رادوست دارم 

گلهاي خوشبوراميان ِ گيسوانش
بادست ِخودجاكردنش رادوست دارم 

بازيّ ِ قايم باشك ودربين ِ گلها
باشوق پيداكردنش رادوست دارم 

باچشمهايش شعرهاي عاشقانه
مي گويدانشاكردنش رادوست دارم 

مي دانم اواهل مدارانيست،امّا
قدري مُداراكردنش رادوست دارم

درعشق امّانيست،آيانيست،امّا
امّاوآياكردنش رادوست دارم