تک پارتی نامجون
تک پارتی نامجون
ا.ت ویو
چند روزی هست که نام باهام سرد رفتار میکنه صبح زود میره شب دیر میاد بهم اهمیت نمیده نمیدونم چرا اینجوری شده باید ازش بپرسم دیگه شورشو دراورده
نام ویو
نمیدونم چم شده از بس که تر کمپانی کارریخته سرم حتی نمیتونم یه لحضه ا.ت رو ببینم وقتی شبا میرم خونه چون خسته ام نمیتونم زیاد لبخند بزنم بهش فک کنم باهام کرده؟
شب
ا.ت:سلام خسته نباشی
نام:سلام ا.ت تروخدا بس کن اصلا حوصله حرف هاتو ندارم
ا.ت:چرا نداری دیگه ازم خسته شدی؟دیگه نمیخوای پیشت باشم هاا؟بگو دیگه جواب بده
نام:(به ا.ت سیلی زد) بسهههه دختره ی احمق
ا.ت:واقعا که دیگع ا.ت رو مرده بدون
نام:واقعا نمیدونم چرا اون کارو کردم
ا.ت با گریه از خونه زد بیرون نام هم رفت دنبالش دید که ا.ت رفته پیش یکی از دوستاش به اسم لیسا
ا.ت:لیسا هق نجاتم بده هق اون نامجون عوضی منو دیگه دیونم کرده
لیسا:(سرد)برو گمشو بابا من همون موقع گفتم که نرو حالا که رفتی کارت بهم افتاده من دیگه ازدواج کردم نمیتونم تو رو تو خونم نگه دارم زود از اینجا برو تا همسرم تورو ندیده
و درو بست
لیسا تنها دوستی بود که ا.ت داشت اونم که اینجوری پسش زد ا.ت نشست و تو پارک گریه کرد نامجون تمام این لحضه ها ا.ت رو زیر نظر داشت و دوم نیاورد رفت و نشست پیش ا.ت
ا.ت:گمشو برای چی دنبالم
نام:ا.ت واقعا من حالم خوب نبود منو ببخش
ا.ت:هه تو فک کردی من اسباب بازیم که هروقت دلت خواست باهام بازی کنی تو(نامجون نزاشت حرف ا.ت رو خورد
پایان😂😂😂
ا.ت ویو
چند روزی هست که نام باهام سرد رفتار میکنه صبح زود میره شب دیر میاد بهم اهمیت نمیده نمیدونم چرا اینجوری شده باید ازش بپرسم دیگه شورشو دراورده
نام ویو
نمیدونم چم شده از بس که تر کمپانی کارریخته سرم حتی نمیتونم یه لحضه ا.ت رو ببینم وقتی شبا میرم خونه چون خسته ام نمیتونم زیاد لبخند بزنم بهش فک کنم باهام کرده؟
شب
ا.ت:سلام خسته نباشی
نام:سلام ا.ت تروخدا بس کن اصلا حوصله حرف هاتو ندارم
ا.ت:چرا نداری دیگه ازم خسته شدی؟دیگه نمیخوای پیشت باشم هاا؟بگو دیگه جواب بده
نام:(به ا.ت سیلی زد) بسهههه دختره ی احمق
ا.ت:واقعا که دیگع ا.ت رو مرده بدون
نام:واقعا نمیدونم چرا اون کارو کردم
ا.ت با گریه از خونه زد بیرون نام هم رفت دنبالش دید که ا.ت رفته پیش یکی از دوستاش به اسم لیسا
ا.ت:لیسا هق نجاتم بده هق اون نامجون عوضی منو دیگه دیونم کرده
لیسا:(سرد)برو گمشو بابا من همون موقع گفتم که نرو حالا که رفتی کارت بهم افتاده من دیگه ازدواج کردم نمیتونم تو رو تو خونم نگه دارم زود از اینجا برو تا همسرم تورو ندیده
و درو بست
لیسا تنها دوستی بود که ا.ت داشت اونم که اینجوری پسش زد ا.ت نشست و تو پارک گریه کرد نامجون تمام این لحضه ها ا.ت رو زیر نظر داشت و دوم نیاورد رفت و نشست پیش ا.ت
ا.ت:گمشو برای چی دنبالم
نام:ا.ت واقعا من حالم خوب نبود منو ببخش
ا.ت:هه تو فک کردی من اسباب بازیم که هروقت دلت خواست باهام بازی کنی تو(نامجون نزاشت حرف ا.ت رو خورد
پایان😂😂😂
۱۱.۵k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.