در میان خوابها خواب کسی را دیده ام
در میان خوابها خوابِ کسی را دیده ام
در هوایِ دیدنش یک عمر را خوابیده ام
مست هستم در میان باغهای چشم او
خوشه هایِ نابِ انگور از نگاهش چیده ام
تا کبوترهای دستش را بگیرم، سالهاست
دانه های اشک را بر بامها پاشیده ام
غم هجومی تلخ دارد سوی من از هرطرف
دست در دست خیالش بر جهان خندیده ام
هر طرف سر می زند، من در مسیرش حاضرم
پیچکی هستم که بر ساقِ تنش پیچیده ام
چشم او در خواب همچون آسمان و من چو ابر
بارها در گوشه ی این آسمان باریده ام
دست من کوتاه و لبهایش چو خرما بر نخیل
بارها در خواب اما از لبش بوسیده ام
💋 💋 ❤ ❤ #D-#F ❤ ❤ 💋 💋
در هوایِ دیدنش یک عمر را خوابیده ام
مست هستم در میان باغهای چشم او
خوشه هایِ نابِ انگور از نگاهش چیده ام
تا کبوترهای دستش را بگیرم، سالهاست
دانه های اشک را بر بامها پاشیده ام
غم هجومی تلخ دارد سوی من از هرطرف
دست در دست خیالش بر جهان خندیده ام
هر طرف سر می زند، من در مسیرش حاضرم
پیچکی هستم که بر ساقِ تنش پیچیده ام
چشم او در خواب همچون آسمان و من چو ابر
بارها در گوشه ی این آسمان باریده ام
دست من کوتاه و لبهایش چو خرما بر نخیل
بارها در خواب اما از لبش بوسیده ام
💋 💋 ❤ ❤ #D-#F ❤ ❤ 💋 💋
- ۲۷۸
- ۲۶ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط