به قدری ساکتم حالا

به قدری ساکتم حالا ؛
که انگاری ؛
درونم حکم ؛ آتش‌ بس ،
و حالِ چشم‌هایم خوب و آرام است .
به قدری ساکتم انگار ؛
میان شهر قلبم صد هزاران مُرده دارد شعر می‌گوید !
ببین ! من ساکتم ، این بغض و این آشوب ، از من نیست ...
دلم تنگ است ؟ - اصلا نیست !
کسی را دوست می‌دارم ؟ - نمی‌دارم !
رها ، آرام و معمولی ؛ شبیه کلّ آدم‌ها
میان موج‌ها چون قایقی ؛ بی سرنشینم ، بی سرانجامم ...
نه فکری در سرم دارم ،
نه عشقی در دلم ،
آرامِ آرامم ... #نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۱)

بعضی وقت‌ها دلت یک خیابانِ خالی یک جیغِ بلندیک پایان می‌خواه...

عزیزی میگفت جای گیاهِ بامبو را که عوض کنی دیگر رشد نمیکند؛پژ...

گم شدن را در خانه تمرین می کردیمتوی کمد،پشتِ لباس هاپشتِ مبل...

برای‌دیدن‌کسی‌که‌میتواند‌شمارا‌خوشبخت‌کندکافی‌است‌به‌جلوی‌آی...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁#به‌قدری‌ساکتم‌حالا ؛که انگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط