یا زهراس
❥❥❥ ※※یا زهـــــرا.س ※※❥❥❥
◆ گُر گرفت آتش و ای کاش فقط در میسوخت
پیش چشـــمان ترم پیکر مادر میسوخـــت
◆ خُرد میشد در آتش زده کم کم امــا
نوک مسمار که قرمز شده بدتر میشــد
◆ لگد آمد و در بر روی مـــــادر افتـــاد
میخ در سینه که میرفت فرو تر میسوخت
◆ زخم پلو و غم گل پسرش جای خودش
وای از …بخت بد فاطمه معجر میسوخت
◆ تا نگاه علی افتاد به زهـــــرا و بتـــول
زیر لب گفت خدا، کاش که حیدر میسوخت
❥❥❥※※❥❥❥※※❥❥❥※※❥❥❥
یا زهرا سلام الله علیها
◆ گُر گرفت آتش و ای کاش فقط در میسوخت
پیش چشـــمان ترم پیکر مادر میسوخـــت
◆ خُرد میشد در آتش زده کم کم امــا
نوک مسمار که قرمز شده بدتر میشــد
◆ لگد آمد و در بر روی مـــــادر افتـــاد
میخ در سینه که میرفت فرو تر میسوخت
◆ زخم پلو و غم گل پسرش جای خودش
وای از …بخت بد فاطمه معجر میسوخت
◆ تا نگاه علی افتاد به زهـــــرا و بتـــول
زیر لب گفت خدا، کاش که حیدر میسوخت
❥❥❥※※❥❥❥※※❥❥❥※※❥❥❥
یا زهرا سلام الله علیها
- ۲۷۷
- ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط