تو شبیه یک بارانِ نرمی،
تو شبیه یک بارانِ نرمی،
خیس نمیکنی،
احساسِ آدمی را طراوت میدهی،
شبیه یک خیابان
در یک عصرِ پاییزی،
با برگهای زرد و نارنجی
رویِ پیاده رو هایش،
گرم و سرد،
ملس،
لابلایِ رایحه سبکِ یک یادآوریِ خوش،
یک پیاده رویِ کوتاه
و حرفهایی که هرکدام چند لایه دارند.
دیدنِ خوابت هم گاه
ناغافل لابلایِ روزمره های پیچیده
در عادت های سخیفِ زندگی،
حالِ آدمی را خوب میکند.
.
خیس نمیکنی،
احساسِ آدمی را طراوت میدهی،
شبیه یک خیابان
در یک عصرِ پاییزی،
با برگهای زرد و نارنجی
رویِ پیاده رو هایش،
گرم و سرد،
ملس،
لابلایِ رایحه سبکِ یک یادآوریِ خوش،
یک پیاده رویِ کوتاه
و حرفهایی که هرکدام چند لایه دارند.
دیدنِ خوابت هم گاه
ناغافل لابلایِ روزمره های پیچیده
در عادت های سخیفِ زندگی،
حالِ آدمی را خوب میکند.
.
۱.۴k
۲۰ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.